بازگشت

كاركرد فراغتي


از ديگر كاركردهاي پنهان آيين ها و مجالس مذهبي، مي توان به كاركرد فراغتي آنها اشاره كرد. به پديده فراغت مي توان با سه رويكرد مختلف پرداخت و متناسب هر رويكرد، تعريفي از آن ارائه كرد:

يك - فراغت به مثابه زمان

سعيد ضيايي و ناهيد منصوري در پژوهشي، «اوقات فراغت» را چنين تعريف كرده اند:

«مطابق سنن و قواعد اجتماعي، از ديرباز رسم بر اين بوده است كه هر كس پس از انجام كار روزانه، مقداري اوقات بيكاري در اختيار دارد و همچنين يك روز، و گاه چند روز در هفته را به عنوان تعطيلات رسمي بر اين اوقات اضافه مي شود كه به آن اوقات فراغت مي گوييم؛ و اعضاي خانواده، به تناسب موقعيت شغلي، شرايط سنّي، جنسي، ميزان تحصيلات، درآمد، اعتقادات مذهبي، محيط جغرافيايي و با در نظر گرفتن شرايط ديگر در نحوه گذران اين اوقات تصميم مي گيرند». [1] .

دو - فراغت به مثابه فعّاليت

دومازديه، فراغت را «فعّاليتي هدفمند كه از روي انتخاب شخص انجام مي شود و فرديت وي را تكامل مي بخشد و جداي از انتظارات اجتماعي، خانوادگي، دوستان، حكومت و يا جز آن» است، تعريف مي كند. [2] .

سه - فراغت به مثابه تجربه دروني

دگرازيا، فراغت را «حالتي از وجود و شرايط انساني كه تعداد كمي از افراد، طالب آن و تعداد كمي توان دستيابي به آن را دارند» مي داند. به نظر او، عامل اساسي در تعريف فراغت «حالت و شرايط» و يا «احساس لذّت» است. [3] .

قدر مشترك بيشتر تعاريف از فراغت، وجود اين شاخصه است:

اوّلاً: فراغت، از آنچه بايد انجام گيرد، متمايز است.

ثانياً: فراغت، انتخاب آزادانه است كه نسبي است، نه مطلق.

ثالثاً: انگيزه آن عمدتاً دروني است. [4] .

بر اساس هر سه تعريف مذكور، مي توان يكي از كاركردهاي مجالس، آيين ها و هيئت هاي مذهبي را «كاركرد فراغتي» آنها دانست. زيرا شركت در آنها، هم در عمل ابزاري براي پُر كردن اوقات فراغت است (: تعريف اوّل)؛ هم يك فعاليت هدفمند و غير اجباري است كه فرد آگاهانه انجام آن را اختيار مي كند (: تعريف دوم)؛ و هم مشتمل بر يك تجربه دروني است (: تعريف سوم).

البته اين كاركرد، در دوره هاي مختلف و به تناسب خصوصيات و اقتضائات اجتماعي - فرهنگي آن دوره ها، شكل و مختصّات متفاوتي هم داشته است. كما آن كه تعريف فراغت هم در دوره هاي مختلف (مثلاً جامعه سنّتي و جامعه مدرن)، تفاوت هاي چشمگيري مي يابد.

به طور كلّي مفهوم «فراغت» در معناي فراگير و عمومي امروزي آن را بايد مفهومي متأخّر و مدرن دانست. چرا كه در جامعه سنّتي، فراغت، اگر مصداقي هم مي يافت، صرفاً به عنوان جزئي از فرهنگ برتر (: نخبگان و اشراف) محسوب مي شد و در زندگي توده مردم عادي چنان موضوعيتي نداشت. با اين همه، آيين هاي ديني شيعيان ايراني را بايد از اين قاعده استثنا كرد. زيرا علي الخصوص از دوران صفويه به بعد، شركت در اين آيين ها و يا ناظر برگزاري آنها بودن، به يكي از اقسام گذران اوقات فراغت توده مردم مبدّل شده بود و به خاطر برخورداري از شاخصه هايي چون رايگان، گسترده و عمومي، و جذّاب بودن و نيز فحواي ديني شان مورد استقبال بسياري هم قرار مي گرفتند. تنوّع اين آيين ها هم خود به جذّابيت آنها مي افزود: اشكال مختلف سوگواري نظير: سينه زني، دسته گرداني، روضه خواني، قمه زني، تعزيه؛ و نيز جشن هايي نظير: نيمه شعبان. بماند كه پُر تكلّف بودن و وجود آداب و رسوم فراوانِ تهيه، تدارك و برگزاري اين آيين ها هم خود مشغوليت فراواني بر عدّه كثيري از افراد فراهم مي ساخت.

در اين ميان، آيين پُر قدمت «تعزيه» (شبيه خواني) به خاطر برخورداري از ويژگي هاي منحصر به فردي كه بيشتر به ساختار نمايش گونه آن بر مي گشت، از جذّابيت ويژه اي برخوردار بود. بررسي ساختار و اشكال مختلف تعزيه، اين واقعيت را نمايان مي سازد كه اين هنر بي بديل، در عين حال و به تنهايي، در فقدان آيين هاي جمعي شاد و سرگرم كننده، نقش هاي ديگر و حتّي متضادي را هم عهده دار شده است.

به گواهي تاريخ، پس از حمله اعراب، بسياري از آيين هاي ملّي ايرانيان كه عمدتاً شامل جشن هاي باشكوه و مناسبتي (نظير: جشن هاي نوروز، مهرگان و سده) مي شد، تحت عنوان آداب جاهلي ممنوع شده و به تدريج به فراموشي سپرده شدند؛ و متعاقب آن، آيين هاي متنوّع سوگواري خلق شده و رواج يافتند. حتّي اگر بتوان اين را به عدم موضوعيت چندان مقوله شادي براي مردمِ هماره تحت ظلم و ستم آن ادوار مرتبط ساخت، امّا در دوران قاجار و خصوصاً عهد ناصري (به عنوان دوران طلايي تعزيه)، به دليل ثبات نسبي جامعه، نياز عمومي به سرگرمي و شادي بيش از گذشته بود. پس جاي تعجّب نيست وقتي در ميان اقسام مجالس تعزيه، با تعزيه هاي شادي بخش هم مواجه مي شويم؛ تعزيه هايي كمابيش شاد و مفرّح، يا طنز آميز، مضحك و انتقادي؛ [5] نظير: «عروسي حضرت زهرا»، «عروسي قاسم»، «عروسي نرجس خاتون و امام عسكري»، «يوسف و زليخا»، «آدم و حوا»، «ابن ملجم»، «ماليات گرفتن جناب معين البكا» و بعضي تعزيه هاي «خروج مختار»؛ كه برخي در مناسبت هاي مربوط و به عنوان مراسم جشن، و برخي ديگر در لا به لاي تعزيه هاي مصيبتي و به تشخيص معين البكا (: كارگردان و مدير صحنه تعزيه)، براي رفع خستگي ناظران برگزار مي شدند.

مستوفي از وضعيت تعزيه گرداني در عهد ناصري، اين گونه گزارش مي دهد:

ناصر الدين شاه كه از همه چيز، وسيله تفريح مي تراشيد، در اين كار [: تعزيه] هم سعي فراواني به خرج داد و شبيه خواني را وسيله اظهار تجمّل و نمايش شكوه و جلال سلطنتش كرده، آن را به مقام صنعت رساند... شاه زاده ها هم به شاه تأسّي مي كردند و آنها هم تعزيه خواني راه مي انداختند... در اواخر سلطنت ناصر الدين شاه، تعزيه خواني، تجمّل و تفريحش بيش از [وجهه] عزاداري [اش] شده و هر جا تعزيه اي برپا مي شد، جمعيت زيادي - بخصوص زن ها - در آن حاضر مي شدند. همين كه اعيانيت در تعزيه وارد شد، نسخه هاي تعزيه هم اصلاح شده، پاره اي چيزها كه هيچ مربوط به عزاداري نبود، مانند تعزيه دره الصدف و تعزيه امير تيمور و تعزيه حضرت يوسف و [تعزيه] عروسي دختر قريش نيز در آن وارد گرديد و براي اين كه جنبه عزاداري آن هم بالمره از بين نرود، در مقدمه يكي از حكايات نيمه تفريحي و نيمه اخلاقي و در آخر، يكي از وقعات يوم الطف به نمايش گذاشته مي شود. [6] .


پاورقي

[1] بررسي وضعيت اوقات فراغت جوانان، ص 6.

[2] همان، ص 9.

[3] همان، ص 10.

[4] همان.

[5] پژوهشي در تعزيه خواني: از آغاز تا پايان دوره قاجار در تهران، ص 262؛ ايران و ايرانيان، ص 286.

[6] شرح زندگاني من يا تاريخ اجتماعي و اداري دوران قاجاريه، ص 288.