بازگشت

تربت خونين


مرحوم شيخ محمود عراقي مي نويسد:

«مرحوم ملا عبدالحسين خوانساري گفت: مرحوم سيد مهدي فرزند سيد علي طباطبائي صاحب رياض بيمار شد. دو نفر از عالمان عادل را فرستاد تا غسل كرده و با جامه ي احرام داخل سرداب حرم مطهر امام حسين عليه السلام شده و قدري تربت از قبر مطهر با آداب خاص بردارند، و پس از گواهي آن دو به اين كه خاك قبر مطهر است به اندازه ي يك نخود آن را تناول كند.

آنها فرمايش سيد را عملي كرده و تربت را حاضر كردند. قدري زياد آمد كه آن را به بعضي از حاضران دادند.

يكي از آنها كه شخص مورد اطميناني بود، در حال احتضار باقي مانده ي آن خاك را كه در بسته اي پيچيده بود به من داد و من هم آن را ميان كفني كه مادرم براي خودش تهيه كرده بود گذاشتم. روز عاشورا چشمم به ساروق آن كفن افتاد و ديدم مرطوب است. كفن را باز كردم و ديدم رنگ آن مانند خون تيره بود و مانند خونابه از داخل كيسه به پشت آن و از كفن به ساروق رسيده بود. روز يازدهم محرم، دو مرتبه كفن را بازكردم و ديدم تربت خشك و سفيد شده است، ولي اثر آن رنگ در كفن و ساروق باقي مانده بود. سالهاي بعد روز عاشورا كفن را بازكردم


و ديدم تربت تغيير كرده است و فهميدم خاك قبر مطهر آن حضرت هر جا باشد روز عاشورا شبيه خون مي شود» [1] .


پاورقي

[1] با تلخيص و تصرف از دارالسلام، عراقي: ص 544. همين قضيه با دو قضيه ديگر نظير آن در داستانهاي شگفت: ص 101 و 280 آمده است، مناسب است مراجعه شود.