بازگشت

تقدم ايمان ديني بر احياگري دين


در ابتدا به نظر مي رسد نسبت بين احياگري و ايمان ديني، تصورا و تصديقا، محتاج شناخت دو طرف آن است:

1- شناخت ساختار معنايي مفهوم احياگري و بررسي شرايط تحقق آن

2- شناخت ساختار معنايي مفهوم ايمان ديني و زمينه هاي طلب ايمان و پاسخ به آن مشكل درا ين است كه مفهوم نخست را بدون متعلق آن (مفهوم دوم) نمي توان شناخت. علاوه بر اين كساني كه درباره ي احياي دين سخن گفته اند، آن را براساس روش و شيوه ها تعريف كرده، و تحليل ساختار دروني آن را ارائه نكرده اند. سر مطلب در اين است كه نسبت بين احياگري و ايمان ديني از نوع اضافه ي مقولي نيست؛ به گونه اي كه تصورا و وجودا اضافه به طرفين منوط باشد، بلكه نسبت بين عارض و معروض است. دين و ايمان ديني معروض احيا مي شود. احياگري به چند معنا مسبوق بر ايمان ديني است:

1- تقدم وجودي معروض بر عارض، طبق قاعده ي فرعيه تا ايمان ديني وجود نداشته باشد، سخن از احياي آن بي معناست.

2- تقدم انگيزه برانگيخته: احياي دين شأن متديني است كه درد دين دارد. محيي دين به انگيزه ي ايماني و در مقام حراست، باروري و درمانگري ايمان ديني به احياي دين مي پردازد.

3- تقدم معرفت بر عمل، معناي دوم نشان مي دهد كه عمل احياگري مسبوق به دو امر است:

يك - ايمان ديني مشترك بين احياگر و جامعه ديني كه وي به آن متعلق است.

دو- تصوير خاص از ايمان ديني كه بر مبناي آن آسيب پذيري و آفت زدگي ايمان ديني معنا مي شود.

متعلق اساسي احياگري، ايمان ديني است و امور ديگر از قبيل انديشه ديني، جامعه ديني و... به اين عنصر اساسي قابل برگشت است. بنابراين براي تبيين نسبت بين احياگري و ايمان ديني، نيازمند تحليل ايمان ديني هستيم.