بازگشت

جهان بيني باطني دين


اساس نگرش باطني دين را «ايمان به غيب» تشكيل مي دهد؛ به گونه اي كه اعتقاد به غيب از نظر قرآن كريم اصل الاساس حيات ايماني هر مسلماني تلقي شده است. اگر همه تعاليم ديني در پرتو تقواپيشگي به ثمر خواهد نشست، اولين و مهمترين اصل اعتقادي در باور تقواپيشگان و مقدم بر هر اصل اعتقادي و عمل دين باورانه ي ديگر، «ايمان به غيب» است. در سرآغاز قرآن كريم اين اساس اعتقادي چون منشور اصلي دين اعلام شده است.

الم، ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين، الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون، و الذين يؤمنون بما انزل اليك و ما انزل من قبلك و بالاخرة هم يوقنون، اولئك علي هدي من ربهم و اولئك هم المفلحون [1] .

همينطور انذارپذيري، موكول به ايمان غيب شده است: انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب و أقاموا الصلوة [2] در قرآن كريم اولين وصف و مهمترين ويژگي متقين قبل از هر صفت ديگر ايمان به غيب و خشوع و خشيت غيب باورانه معرفي شده است: و لقد اتينا موسي و هارون الفرقان و ضياء و ذكرا للمتقين، الذين يخشون ربهم بالغيب و هم عن الساعة مشفقون [3] در آيات ديگر مقدم بر همه ي ويژگيهاي اهل بهشت و كساني كه مشمول مغفرت و اجر كبير خداوند قرار مي گيرند، خشيت از خداوند از سر غيب باوري ذكر شده است: من خشي الرحمن بالغيب و جاء بقلب منيب [4] ان الذين يخشون ربهم بالغيب لهم مغفرة و أجر كبير [5] .

با توجه به نصوص متعدد و قرآني روشن است ايمان به غيب تا چه اندازه نقش بنيادي در انديشه ديني و زندگي و حيات ايماني يك فرد متدين دارد. در اينجا به طور خلاصه به برخي ويژگيهاي عالم هستي از ديدگاه چنين اعتقادي اشاره مي كنيم:

1- براساس آيات كريم قرآن مجيد، همه ي مراتب عالم هستي در دو مرتبه «غيب» و «شهادت» خلاصه مي شوند عالم غيب بر خلاف نگرشهاي ثنوي يا كثرتگرا، عالمي جدا و گسسته از عالم شهادت نيست بلكه ملكوت آسمان و زمين است كه از وجهه اي غيبي برخوردار است بنابراين هر چيزي كه در زمين و آسمانها وجود دارد، داراي جنبه ي غيبي است كه علم آن نزد پروردگار عالم است:

ان الله يعلم غيب السموات و الارض و الله بصير بما تعملون. [6] .

عالم الغيب و الشهادة و هو الحكيم الخبير [7] .

از اين وجهه غيبي به وجهه يلي الربي اشيا تعبير شده است: و لله غيب السموات و الارض [8] در مقابل عالم شهادت كه وجهه يلي الخلقي موجودات است.

تعبير به «امر» و «ظن» نيز كه در برخي از آيات كريم قرآن آمده است، ناظر به همين دو جنبه ي وجودي موجودات عالم طبيعت است: ألا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين [9] همچنين تعبير به ملكوت اشيا، كه در مواضعي از قرآن كريم بدان اشارت رفته است، در واقع اشاره به غيب عالم شهادت است كه همان جنبه ي امري موجودات خلقي و ملكي است.

فسبحان الذي بيده ملكوت كل شي ء و اليه ترجعون [10] .

و كذلك نري ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين [11] .

في تفسير القمي في قوله تعالي: و كذلك نري ابراهيم... عن هشام عن بن ابي عبدالله عليه السلام قال: كشط له عن الارض و من عليها، و عن السماء و من فيها و الملك الذي يحملها، و العرش، و من عليه، و فعل ذلك برسول الله صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام. [12] .

2- اگر عالم خلق و شهادت تدريجي است، عالم امر كه جنبه ي ملكوتي اشياست خلقت تدريجي ندارد. از اين رو حقيقت هر چيزي به گونه اي تام و تمام و وجود واحده جمعي در آن عالم متحقق است:

انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون فسبحان الذي بيده ملكوت كل شي ء و اليه ترجعون [13] .

و ما امرنا الا واحدة كلمح بالبصر [14] .

از ظهور اين حقيقت امري و يلي الربي در عالم شهادت و خلق - كه عالم زمانمندي و تدريج است - به تنزول تعبير شده است.

«ان من شي ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» [15] .

بنابراين عالم امر را بر خلق تقدم داشته و عالم خلق در حكم مرتبه نازله و متفرع بر آن است؛ به عبارتي، تقوم وجودي هر موجود به حقيقت امريه خود است به گونه اي كه مي توان گفت همواره جنبه ي امري همراه جنبه خلقي و محيط بر هستي آن و در حكم علت حقيقي براي آن است.

3- ملائكه موجودات امري هستند كه واسطه ي ميان خدا و خلق و «عاملين» به امر الهي اند:

بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون [16] .

يخافون ربهم من فوقهم و يفعلون ما يؤمرون [17] .

آيات متعددي از قرآن كريم دلالت دارند بر وساطت ملائكه در مسأله عود يعني حال ظهور نشانه هاي مرگ، قبض روح، اجراي سؤال، ثواب و عقاب قبر و سپس ميراندن تمام انسانها در نفخه صور، و زنده كردن آنان در نفخه ي دوم و محشور كردن آنان، دادن نامه ي اعمال، وضع ميزانها، رسيدگي به حساب، سوق به سوي بهشت و دوزخ و... همچنين وساطت ملائكه در مرحله ي تشريع دين و آوردن وحي و دفع شياطين از مداخله ي در آن، تسديد و ياري دادن به رسول خدا (ص) و نيز تأييد مؤمنان، پاك كردن آنان از راه استغفار.

علاوه بر همه ي موارد ذكر شده، مطابق آيات اول سوره ي نازعات، سوره ي صافات و سوره ي مرسلات، تدبير امور عالم طبيعت نيز بر عهده ي ملائكه است:

و النازعات غرقا و الناشطات نشطا و السابحات سبحا فالسابقات سبقا، فالمدبرات امرا [18] مطابق بيان مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان ذيل آيات اول سوره ي نازعات، «مدبرات امر» را بيشتر مفسران، فرشتگان دانسته اند و از آنجا كه در «مدبرات امر» مسأله تدبير بدون قيد و بطور مطلق آمده است، پس مراد از آن، تدبير همه عالم است. بنابراين با اينكه هر امري در عالم طبيعت، خود از سببي مادي و در عرض عالم طبيعت برخوردار است، در عين حال مطابق آنچه در بند 2 بيان شد، از حقيقتي ملكوتي و «امري» كه مدبران آن ملائكه اند نيز برخوردار است، به عبارت ديگر هر حادثه اي در عالم طبيعت از دو نوع سبب نشأت مي گيرد: يكي اسباب مادي و جاري در عالم طبيعت كه در عالم شهادت و ظاهر قرار دارند و ديگري سببي باطني از عالم امر، كه مافوق اسباب مادي است. روشن است از آنجا كه عالم امر، احاطه و قاهريت وجودي نسبت به عالم شهادت دارد، اسباب باطني و امري، بر اسباب مادي اين عالم برتري و تقدم وجودي دارد و اساسا مطابق بينش باطني دين، چنانكه اشاره رفت، عالم شهادت، ظهور عالم غيب است، و خلق، تنزل مرتبه امر است، بنابراين فرض دوگانگي و نگرش ثنوي و در نتيجه پيدا شدن معضلات مربوط به تبيين عقلي چگونگي ارتباط اين دو عالم، كاملا مردود و بلاموضوع است.


پاورقي

[1] بقره، آيات 1 و 2 و 3.

[2] فاطر، 18 - يس، 11.

[3] انبياء، 49.

[4] ق، 32.

[5] ملک، 12.

[6] حجرات، 18.

[7] انعام، 73 - رعد، 9 - مؤمنون، 92 - سجده، 6 - فاطر 38.

[8] نحل، 77 - هود، 123.

[9] اعراف، 54.

[10] يس، 83.

[11] انعام، 75.

[12] الميزان، ج 1، ص 205.

[13] يس، 82.

[14] قمر، 50.

[15] حجر، 25.

[16] انبياء، 27.

[17] نحل، 50.

[18] آيات اول سوره نازعات.