بازگشت

احياي دين، وامدار رويكرد تاريخي به دين


احياي دين وامدار نگرش تاريخي به دين است و جز از اين ديدگاه، معنا و مبنا نمي يابد. نگاه گذشتگان ما به خدا، هستي، طبيعت، جامعه و انسان و همينطور دين عمدتا از نظر فلسفي يا كلامي و يا عرفاني بوده است. اين مناظر و افقهاي سه گانه تماما معطوف به وجوه ثابت است. فلسفه به دليل ماهيتي كه دارد توجه را به سوي عناصر و چهره هاي ثابت امور معطوف مي دارد. كلام نيز همواره در پي تبيين حقايق ثابت حقي است براي اعتقاد ورزيدن، حقايقي كه گذر زمان در آنها تأثير ندارد و به تعبيري زمان بر آنها نمي گذرد. عرفان نيز چشم بر ثابتات دارد و حوادث عالم را تجلي ثابت اسماء الهي مي داند. از اين رو، ماندن در وادي فلسفه، كلام و عرفان مجال نظر كردن در وجوه متغير و سيال زندگي، معرفت، هستي و دين را مي ستاند و تور فلسفه، كلام و عرفان نشان داده است كه در پي صيد ثابتات است نه جوانب شئون متغير، اما «احيا» همواره ملازم با تغيير وضع و شرايط موجود است.

پرسش از حال است و وضعيت ايده آل نه فارغ از گذشته است نه بي اعتنا به آينده؛ لذا سرو كار با زمان دارد و اين جز در پرتو نگرش تاريخي ميسور نخواهد بود. در نگرش تاريخي است كه چشم آدمي بر وجوه سيال و متحول امور و پديده ها - از جمله دين - باز مي شود و آدمي درمي يابد كه دين دو چهره دارد: چهره ي سيال و لذا تاريخي و چهره ي ثابت و لذا غير تاريخي. در اين ميان، نگرش تاريخي انگشت تأكيد بر وجوه متغير دين مي نهد و دين و جوامع ديني را در گستره ي جامعه و جريان تاريخ مورد مطالعه قرار مي دهد و احوال و اطوار آن را درمي يابد و به تأمل و مداقه در فراز و نشيبها، اعتلا و انحطاط آن مي نشيند و از اين بستر و در دامن اين نگرش است كه احيا مي رويد و مبنا و معنا مي يابد.