بازگشت

چكيده


احياي دين وامدار نگرش تاريخي به دين است و جز از اين منظر، معنا و مبنا نمي يابد و همواره مسبوق به عوارضي است كه دين در روند تاريخي دچار آن مي گردد. فرايند احياگري دين همواره در دل خود متضمن دو امر اساسي است: دردشناسي و درمانگري. اساس كار نويسنده در اين مقاله ارائه تئوري جامعي است كه بتوان با آن همه ي حركتهاي احياگرانه را در ذيل يك كليت تبيين كرد. براي اين كار ابتدا مقوله دين را در يك شبكه اي از مناسبات دروني و بيروني ترسيم مي كند كه در آن چهار مقوله ي مهم «حقيقت دين»، «ساختارهاي دروني دين در مقام تدوين»، «چهره هاي دين» و «ظرف مخاطب (اعم از ظرف ذهن / دل / حيات جمعي)» حضور دارند و از پي آن بيان مي كند كه احياي دين، همانا تئوري بازسازي مناسبات فيمابين مقولات چهارگانه آن شبكه است. نويسنده، پس از بيان تئوري خود، گام به گام در نشان دادن آن مناسبات و نحوه ي بازسازي آنها (يعني امر احياگري) مي كوشد.