بازگشت

يونس بن ابي اسحاق


وي يكي از راويان وقايع عاشوراست. او از «عباس بن جعده جدلي»، قيام «مسلم» به همراه چهار هزار نفر بر ضد نظام پليد و استبدادگر اموي را روايت مي كند.

مرحوم «سيد شرف الدين» در كتاب ارزشمند خود مي گويد: «ابن قتيبه» و «شهرستاني» در كتابهاي خويش پدر وي را رهروان راه خاندان وحي و رسالت و بر مذهب اهل بيت معرفي كرده اند. و خودش از بزرگان محدثاني مي باشد كه دشمنان اهل بيت، راه و روش آنان را در اصول و فروع نمي ستايند؛ چرا كه آنان بر راه و رسم خاندان پيامبرند و خود را در قلمرو دين بر پيروي آنان پايبند مي نگرند. به همين جهت است كه «جوزجاني» مي گويد: در كوفه گروهي هستند كه مردم مذهب آنان را نمي ستايند، اما اين گروه بزرگان محدثان كوفه اند. چهره هايي همانند ابواسحاق، منصور، زبيد، اعمش، و نظير اين شخصيت ها كه بخاطر راستگويي شان روايت آنان را مي پذيرند اما هنگامي كه مرسله اي از آنان روايت شود در آن چون و چرا مي نمايند.

براي نمونه از جمله روايات او كه مخالفان خاندان رسالت در آن توقف مي كنند، اين روايت است كه ابواسحاق مي گويد: پيامبر گرامي فرمود: «مثل علي كشجرة انا اصلها و علي فرعها و الحسن و الحسين ثمرها و الشيعة ورقها.»

سپس سيد شرف الدين مي افزايد: از بافته هاي مغيره بر ضد محدثان شيعه و راه و رسم آنان اين است كه مي گفت: روايات راويان كوفه را ابواسحاق و اعمش تباه كردند.

يا مي گفت: مردم كوفه را آنان به هلاكت افكندند چرا كه هر دو پيرو خالص خاندان پيامبر بودند و نگهبان و رساننده ي رواياتي بودند كه در سنت


پيامبر در بيان ويژگيهاي اهل بيت آمده است.

سرانجام سيد شرف الدين مي نويسد: نويسندگان صحاح ششگانه ي اهل سنت نيز از اينان روايت آورده اند.

به هر حال «ابواسحاق» در سال 33 ه.ق كه آخرين سالهاي خلافت عثمان بود، ديده به جهان گشود و در سال 132 از دنيا رفت و پسرش «يونس» از او روايت مي كند و همان كسي است كه از عباس بن جعده، جريان قيام مسلم را به «ابومخنف» روايت نموده است.

او در تاريخ طبري روايت ديگري نيز دارد كه جريان گسيل سپاه از سوي ابن زياد براي محاصره ي امام حسين پيش از رسيدن به كوفه را بيان مي كند كه سند آن را بيان نكرده است.

در تاريخ طبري 24 روايت ديگر از او موجود است كه 11 روايت را از ابومخنف و 13 روايت ديگر را از روايتگران ديگر آورده است.

«تهذيب التهذيب» مي گويد: «ابن حبان» او را از راويان مورد اعتماد شمرده، «ابن معين» او را ثقه ناميده، «ابوحاتم» او را راستگو شناخته، نسايي» در روايت از او، روايات او مشكلي نمي نگرد.

و «ابن عدي» مي گويد: او روايات خوبي دارد كه مردم از وي روايت نموده اند و در سال 159 ه.ق. از دنيا رفته است.