بازگشت

محمد بن بشر


اين مرد از روايتگران رويداد جانسوز و تكاندهنده عاشورا است.

او از جمله: گرد آمدن پيروان اهل بيت در كوفه و در منزل «سليمان بن صرد خزاعي» پس از هلاكت دجال اموي «معاويه»، سخنراني پرشور «سليمان در آن انجمن، پيرامون اوضاع سياسي و اجتماعي آن روز، نامه هاي دعوت مردم كوفه به سالار شايستگان و پاسخ آن حضرت به همراه سفير انديشمندش «مسلم» به آنان، نامه سفير امام حسين به جناب «مسلم» از راه كوفه به آن حضرت و پاسخ آن بزرگوار، رسيدن «مسلم» به كوفه و آمد و شد مردم به ديدار او در خانه «مختار»، و سخنان شرربار «ابن زياد» پس از به شهادت رساندن «هاني» را روايت مي كند. گفتني است كه نامبرده، همه ي اين رويدادها را از «حجاج بن علي بارقي» آورده است كه خود در همه ي اين رويدادها حضور داشته است.

او به هنگام گرد آمدن شيعيان در خانه «سليمان بن صرد خزاعي» حاضر بود، و آورده است كه پس از گرد آمدن آنان، سليمان هلاكت معاويه را يادآور شد و ما سپاس خدا را به جا آورديم آنگاه پس از سخنان پرشور و روشنگرانه او، نامه اي به سوي سالار شايستگان فرستاده شد. و به دو پيك نامه توصيه شد كه اصل رازداري و پوشيده نگاه داشتن موضوع را فراموش نكنند... پس از گذشت دو روز، نامه ي ديگري به سوي آن حضرت فرستاديم.

و نيز او در گرد آمدن دوستداران خاندان رسالت بر گرد «مسلم» در خانه ي «مختار»، حضور داشت، اما بخاطر خوش نداشتن درگيري و پيكار، بيعت ننمود، چرا كه، «حجاج بن علي» مي گويد: من در آنجا به «محمد بن بشر» گفتم: آيا تو در اين مورد تعهد همكاري مي سپاري؟

پاسخ داد: اگر زنده باشم دوست دارم كه خدا دوستان و يارانم را پيروزي ارزاني دارد، اما خود دوست ندارم كشته شوم. من آنچه در دل داشتم به شما گفتم و دوست ندارم دروغ به زبان آورم...

در «لسان الميزان» به نقل از «ابو


حاتم»، نامبرده را «محمد بن سائب» معرفي نموده و مي افزايد: نياي او «بشر» بوده و او را به نيايش نسبت داده و محمد بن بشر خوانده اند...

برخي از رجال شناسان او را از ياران پنجمين و ششمين امام نور شمرده اند.