بازگشت

محمد بن ابي سعيد بن عقيل


بنا به نقل ابصارالعين پنج نفر از شهداي كربلا به سن بلوغ نرسيده بودند، يكي از آنان محمد بن ابي سعيد بن عقيل بوده كه هفت سال داشته است.

بنا به نقل مرحوم مامقاني، وقتي امام عليه السلام به زمين افتاد و دشمن به خيمه ها حمله ور شد، محمد بن ابي سعيد از خيمه بيرون آمده بود كه به دست لقيظ بن اياس يا (ياسر) جهني به شهادت رسيد.

مادر محمد ام ولد (كنيز) پدرش ابي سعيد نام داشته و مشهور است كه مانند پدرش عقيل عليه السلام حاضر جواب و لطيفه گو بوده به طوري كه عبدالله بن زبير را در مجلس معاويه طي مناظره اي به ستوه آورد.

«روزي حضرت امام حسن عليه السلام بر معاويه وارد شد و عبدالله بن زبير آنجا بود، معاويه دوست مي داشت كه رجال


قريش را تحريك كرده، در ميان آنها ايجاد دشمني كند به اين منظور از امام حسن عليه السلام پرسيد: اي ابامحمد! علي بزرگتر بود يا زبير (تا آن دو را به ياد جنگ جمل تحريك نمايد) امام عليه السلام فرمود:

سن آنها به يكديگر نزديك بوده و علي عليه السلام كمي از زبير بزرگتر بود، خدا علي را رحمت كند. عبدالله بن زبير گفت: خدا زبير را رحمت نمايد، ابي سعيد بن عقيل كه در مجلس بود گفت: «اي عبدالله ناراحت شدي كه مردي نام پدرش را به نيكي برد و براي او از خدا طلب رحمت كرد؟

- عبدالله، من هم براي پدرم زبير طلب رحمت كردم.

ابوسعيد: مگر زبير را مانند و كفو علي عليه السلام مي داني؟

- عبدالله: مگر زبير از علي چه كم دارد؟ هر دو از قريش اند و هر دو خواستار خلافت شدند و كار هيچ يك به آخر نرسيد.

ابوسعيد: از اين سخن ناروا درگذر، علي در ميان قريش و نسبت به رسول اكرم عليه السلام مقامي داشت كه تو هم از آن بي خبر نيستي و چون به خلافت برخاست مهاجر و انصار او را به امامت شناختند و او خود در رأس اين دعوت بود. ولي زبير در زير فرمان زني چشم به خلافت دوخته بود و چون دو لشكر در جمل با يكديگر روبه رو شدند زبير پيش از آنكه حق غالب شود و آن را بپذيرد يا باطل درهم شكسته گردد آن را رها كرد و پا به فرار نهاد و از جنگ گريزان شد تا آن كه مردي فرومايه گردن او را زد و سلاح و جامه اش از تنش بيرون كرده و سر بريده او را آورد، اما علي عليه السلام به همان عادتي كه با پسرعمش رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در جنگهاي اسلامي داشت تا آخر كار ايستادگي كرد. پيش رفت، خدا علي را رحمت كند.

عبدالله ابي زبير (در مقام تعريض به امام حسن عليه السلام) گفت: اي ابوسعيد اگر ديگري با من اين گونه سخن مي گفت جواب خود را مي شنيد.

ابوسعيد گفت: آن بزرگواري كه به او


تعريض مي كني مقامش بالاتر از آنست كه با تو طرف صحبت شود.

معاويه آنها را ساكت كرد تا بيش از اين به رسوايي او و دوستانش نيانجامد. نام محمد بن ابي سعيد در زيارت ناحيه مقدسه و رجبيه آمده است.