بازگشت

محسن ابوالحب


محسن بن محمد حويزي حائري مشهور به ابوالحب، به سال 1235 ه.ق. متولد شد. او از خطبا و فضلاي مشهور بود. در سال 1305 ه.ق. در كربلا وفات يافته و همانجا دفن شد.



لا أري كربلاء يسكنها اليوم

سوي من يري السرور محالا



سميت كربلاء كي لا يروم

الكرب منها الي سواها ارتحالا



كلهم في الكمال فرد و حتي

ذكرهم في الزمان جاء فريدا



وقفوا وقفة لو أن الرواسي

وقفت مثلها لكانت صعيدا



كانت ام الحروب قبل عقيما

صيروها بعد العقام ولودا



ولدت منهم الوفاء فكانوا

والدا و الوفاء كان وليدا



كان طوفانهم كطوفان نوح

ذاك ماء يجري و هذا حديدا



لو زمان الخليل كانوا لما ارتا

ع لهول و لم يخف نمرودا



سادة في الزمان كانوا و لكن

لابن بنت النبي صاروا عبيدا



لم يكن عندهم اعز من النفس

فجادوا بها و ناهيك جودا



كلما باد واحد منهم قا

م اخوه مقامه كي يبيدا



كيف يسترضع الحديد دماهم

و لهم هيبة تذيب الحديدا؟



گمان نمي برم كه امروز كسي در كربلا مقيم باشد مگر آنان كه شادي را محال پندارند.

اين زمين كربلا ناميده شد تا اندوه و غم از اين سرزمين به جاي ديگر منتقل نگردد.

همه ي آنها در كمال يگانه بودند و حديث آنان نيز در طول زمان يگانه مانده است.

آنها در وضعيت و موقعيتي بودند كه اگر كوهها در آن موقعيت قرار مي گرفتند خاك مي شدند.

پيش از اين ما در جنگ عقيم بود ولي آنها او را زاينده ساختند.


مادر جنگ از آنها فرزند وفا را به دنيا آورد. پس وفا فرزند آنها و آنها پدرش بودند.

آنها طوفاني چون طوفان نوح برانگيختند، ولي در آن طوفان به جاي آب، آهن روان بود.

اگر آنها در زمان ابراهيم خليل عليه السلام بودند، از قدرت نمرود و مصيبت بزرگ ابراهيم وحشتي نداشتند.

آنان (اصحاب) بزرگان و اشراف روزگار بودند ولي در مقابل پسر دختر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عبد و برده شده بودند.

از جان خود چيزي گرامي تر نداشتند كه آن را هم بخشيدند. اين بخشش برايشان كافي است. (بالاتر از آن چه مي شود؟)

هر كدام كه از پاي افتاد، برادرش به جاي او به پا خواست تا او هم از پا درافتاد.

در حاليكه هيبت آنها آهن را آب مي كرد، آهن چگونه توانست خونشان را مانند شير بمكد؟