بازگشت

عمرو بن حريث


وي نماينده ي ابن زياد و قائم مقام او بود. طبري پس از نقل شهادت مسلم بن عقيل در كوفه مي گويد: ابن زياد، به شدت در پي مختار بن ابوعبيد ثقفي و عبدالله بن حارث بود تا آنان را دستگير كند و براي آنان مهلت قرار داد كه بر اثر آن مختار دستگير شد. تاريخ، شهادت مي دهد كه مختار از جمله حاميان سرسخت مسلم بود و با تمام قوا براي پيروزي قيام وارد صحنه شد... ابن زياد نماينده و قائم مقام خود را به نام «عمرو بن حريث» با پرچمي، در مسجد كوفه مستقر كرده بود (كه مردم به زير پرچم بيايند و خود را تسليم كنند). مختار هنگام مغرب بود كه به شهر رسيد و تاريكي شب به تدريج همه جا حكمفرما مي شد. او به محله ي «باب الفيل» آمد، به شدت در شگفت ماند كه چرا بايد اوضاع به اين سرعت، دگرگون شود، اما به هر حال، مختار دير رسيده بود و شهر در قبضه ي دشمن قرار داشت و از آنجايي كه مختار، مرد مشخص و سرشناسي بود، مراجعت وي با عده اي به كوفه، به سرعت در بين مردم منتشر گشت و عمرو بن حريث قبل از همه متوجه قضيه شد و بلافاصله تصميم گرفت با مختار تماس حاصل كند. قبل از


اين تماس، يكي از دوستان مختار به نام «هاني ابن ابي جيه» كه از عمال حكومت نيز بود با مختار برخورد نمود و به او گفت: كجايي؟ نه در خانه ات هستي و نه با مردم (منظور وي دارودسته ي ابن زياد بود). مي خواهي چه كني؟! مختار پاسخ داد: امشب را فكر مي كنم تا تصميم بگيرم.! «هاني بن ابي جيه»، به نزد معاون ابن زياد (عمرو بن حريث) آمد و جريان ورود مختار به كوفه را به اطلاع «عمرو» رساند، عمرو پيامي براي مختار فرستاد كه: از قول من به او بگوييد: حواسش جمع باشد و خود را به هلاكت نيندازد و توصيه كرد كه مختار را از هر گونه عكس العمل در مقابل ابن زياد بازدارند. يكي از بستگان مختار به نام «زائدة بن قدامه ي ثقفي» كه در اين گفتگو حضور داشت به معاون ابن زياد گفت: من به يك شرط حاضرم مختار را به نزد شما بياورم و آن، اين كه او در امان باشد و جان وي تضمين شود و اگر احيانا گزارش بر ضد او به امير عبيدالله بن زياد رسيده باشد، شخص شما از مختار دفاع كنيد و مانع رسيدن هر گونه آسيبي به او بشويد. عمرو بن حريث (معاون ابن زياد) گفت: از طرف خود من كه خاطرت جمع باشد و اگر احيانا در نزد ابن زياد از او سعايتي شده باشد، من قول مي دهم كه به شدت از او دفاع كنم و به بهترين وجه شفاعت نمايم. هنگامي كه پيام «عمرو بن حريث» به مختار رسيد، او صلاح ديد كه با عمرو ملاقات نمايد بنابراين همان شب، وارد مسجد شد ولي مختار را دستگير كرده و به زندان بردند.