بازگشت

ترجمه قصيده


1- اي كسي كه از من مي پرسي محل كرامت و بخشش كجاست؟ در نزد من بيان مطلبي است زماني كه طالبان آن بيايند.

2- اين شخصيتي است كه بطحاء (مكه) و خانه خدا و حرم و منطقه خارج از محدوده ي حرم او را مي شناسد.

3- اين فرزند بهترين بندگان خداست، اين متقي، پاك شده و طاهر و سمبل اين صفتهاي شايسته است.

4- اين همان شخصيتي است كه احمد برگزيده ي صلي الله عليه و آله و سلم پدر بزرگوار اوست كه تا زماني كه هستي ادامه دارد خداي من بر او درود مي فرستد.

5- اگر حجرالاسود مي دانست كه چه كسي آمده تا او را ببوسد هر آينه به زمين مي افتاد و جاي پاي ايشان را مي بوسيد.

6- اين علي بن الحسين عليهماالسلام است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پدر اوست كه امتها با نور هدايت و راهنمايي آن حضرت راهنمايي مي شوند.

7- اين كسي است كه جعفر طيار عموي اوست و حمزه شهيد شيرمردي كه محبتش مورد سوگند است.

8- اين فرزند بانوي زنان فاطمه زهرا سلام الله عليها است و اين پسر جانشين رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم علي بن ابيطالب عليه السلام است كه شمشيرش بلاي جان دشمنان بود.

9- وقتي قريش او را مي بيند، سخنگوي آنان مي گويد: كرامتها و فضايل آن حضرت بالاترين مراتب مكارم است.

10- نزديك است كه ركن حطيم در زمان استلام ايشان را گرفته نگاه دارد


زيرا مي داند كه چه دستي است كه آن را استلام مي نمايد.

11- اين كه تو مي گويي اين كيست؟ ضرري به او نمي رساند زيرا عرب و عجم او را مي شناسند.

12- به چنان قله عزتي رسيده كه عرب و عجم از رسيدن بدان درمانده و عاجز هستند.

13- چشمش را از روي حيا مي بندد و بخاطر مهابتش چشمها با ديدن وي بسته مي شود و جز در حالت تبسم با او نمي توان صحبت كرد.

14- نور هدايت از نور پيشاني وي منشق مي شود مانند خورشيد كه از تابش آن تاريكيها زدوده مي شود.

15- در دست او چوب خيزران است كه داراي بوي تند خوش هست. دستي كه صاحب آن با شهامت و خوش منظر و داراي شم مخصوص در امور دقيق است.

16- كلمه «لا» را نگفته مگر در تشهدش كه «لا اله الا الله» مي گويد و اگر تشهد نبود لايي به زبانش نمي آمد و همواره نعم و آري مي گفت.

17- وجودش همچون شاخه از درخت وجود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم جدا شده است و عناصر وجود مباركش پاك و خوش و اخلاقش هم پاكيزه است.

18- بار سنگين گرفتاريهاي مردم را تحمل مي كند و صاحب طبايع شيريني است كه در نزد حضرتش نعم ديگر نيز شيرين مي شود.

19- به هنگام تكلم چنان سخن مي گويد كه همه شيفته مي شوند و در روز تكلم كلمه ها او را زينت دهند و بر وقارش مي افزايند.

20- اگر نمي داني (بدان) كه اين پسر فاطمه است و سلسله پيامبران به جد او ختم مي شوند.

21- خداوند از قديم به ايشان برتري داد و شرافت بخشيده است و اين مقام و منزلت براي او در لوح محفوظ با قلم قدرت الهي جاري شده است.

22- فضايل پيامبران در قبال فضايل جدا و كوچك و فضايل امم در برابر فضيلت امت جدش ناچيز است.


23- بخشش ايشان همه را فراگرفته و بواسطه او كوري جهل و تنگدستي و تاريكي كفر برطرف شده است.

24- دو دست مبارك حضرتش در مشكلات ياور مردم است و مانند باران سودمند بر عموم مردم، از جود و كرم ايشان همه برخوردار و عدم بخشش بر ايشان عارض نمي شود.

25- خوي نرم كه مردم نگران تندي او نيستند و نيز دو ويژگي بردباري و كرم وجود ايشان را زينت داده است.

26- خلف وعده نمي كند داراي طبع و خوي خجسته است و ساحت خانه ي اميدش براي نيازمندان گشاده است و در گرفتاريهاي روزگار عاقل و خردمند است.

27- اين شخصيت از خانداني است كه دوستي آنان دين و دشمنيشان كفر است و قرب جوار رحمت آنان محل چنگ زدن و نجات يافتن است.

28- با دوستي آنان گرفتاري برطرف مي شود و به وسيله او نعمتها و احسان زياد مي گردد.

29- ذكر آنان پس از ياد خدا در هر فريضه (همچون تشهد در نمازهاي واجب و مستحب) مقدم است و كلمات خداوند بوسيله ي آنان ختم شده است.

30- اگر پرهيزكاران را شماره كنند آنان پيشواي پرهيزكارانند و اگر از بهترين مردم روي زمين پرسيده شود گفته مي شود: آنانند.

31- هيچ پيشتازي نمي تواند به بلنداي وصف آنان برسد هيچ قومي هر چند كريم و گرامي با آنها برابري نمي كنند.

32- آنان بارانهاي هنگام شدت گرفتاري و شيران بيشه در حال شعله وري آتش يأس و غضب هستند.

33- دستهاي بخشنده چون باران و خوي كريم آنان مانع از ورود مذمت بر ساحت قدسي آنان هست.

34- تنگدستي، سخاوت را از آنان نمي گيرد در حال ناداري و ثروتمندي سخاوتمندند.

35- كداميك از قبايل است كه اجداد اين شخص يا خود نعمتهايي در


گردنشان نباشد.

36- هر خداشناسي آبا و اجداد او را مي شناسد زيرا ديني كه امتها بدان دست يافته اند از خانه اينها ظاهر شده است.

37- منازل اينها در ميان قريش همچون آفتاب است كه به هنگام حوادث، نياز به قضاوت و حكم الهي از آن طلب روشنايي مي شود.

38- پس جد او از قبيله قريش است كه در ريشه و اصل آن حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و سپس حضرت علي عليه السلام رهنماي امت است.

39- حماسه هاي بدر، احد، خندق و روز فتح مكه شاهد لياقت او بر رهبري پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است.

40- خيبر و حنين هر دو براي شايستگي وي گواهي مي دهند و نيز جنگ بني قريظه كه روزي سخت و غبار آلود بود.

41- براي او مواقفي است كه در هر پيشامدي سخت بر صحابه ظاهر شده و من همانند برخي از آنها مخفي نمي كنم چنانكه كتمان كردند.

42- اگر شما او را نمي شناسيد خدا و عرش و لوح و قلم او را مي شناسند.

هشام از شنيدن قصيده الهامي فرزدق خشمگين شد و گفت آيا درباره ي ما چنين قصيده اي نمي گويي؟

فرزدق آن شيعه شجاع و غيرتمند و بسيار وقت شناس گفت: تو هم جدي چون جد او و پدري مانند پدر او و مادري چون مادر او بياور تا درباره شما هم مثل آنان را بگويم!!

هشام حقوق فرزدق را قطع كرد و دستور داد او را در محلي به نام عسفان بين مكه و مدينه زنداني كنند.

چون اين خبر به حضرت سجاد عليه السلام رسيد دوازده هزار درهم به فرزدق عطيه فرستاد و فرمود اي ابافراس ما را معذور دار كه اگر بيشتر از اين در نزد ما بود براي تو صله مي فرستاديم.

فرزدق وجه را برگرداند و گفت: يابن رسول الله من براي رضاي خدا اين قصيده را گفتم نه براي پول و جايزه.

حضرت سجاد عليه السلام بار ديگر پول را


برگرداند وفرمود: البته خداوند نيت تو را مي داند و ما هم چيزي كه عطا كرديم پس نمي گيريم لذا فرزدق وجه را پذيرفت و در زندان هشام با شجاعت تمام به جاي مدحي كه انتظار داشتند هشام را هجو كرد و پس از مدتي به ناچار آزادش كردند.

بعدازظهر عاشورا سختترين و تلخترين حوادث زندگي پر فراز و نشيب و سرشار از خير و بركت حضرت افضل المجاهدين، امام العارفين علي بن الحسين عليه السلام يكي پس از ديگري به وقوع پيوست.

داغ جانكاه شهادت پدر بزرگوارش حضرت ثارالله از يك سو و تحمل بار سنگين امامت و رهبري از سويي ديگر، تب سوزان بدن از يكسو و آتش ظلم بر خيام از سويي ديگر، با آن همه مصيبت و داغ جانگداز آن قوم تبهكار به جاي دلداري، آتش به خيمه امام بر حق زدند و گستاخي خود را به اعلاء درجه ممكن رساندند.

ولي آن كوه صبر و استقامت با قامتي بلند به استواري تاريخ مبارزات خونين اسلام ولايت در برابر همه هجمه ها يك تنه ايستاده بودند و ليكن چاشتگاه يازدهم محرم سال 61 هنگام گذر كاروان سراي كربلا از گودال قتلگاه آن مناي كوي خليل عشق دچار اندوهي زياد شد چنانكه زينب نالان و پريشان به جاي وداع با برادر مهربان و عزيزتر از جانش آن حضرت را در حالي يافت كه ديد كم مانده از شدت غصه در ميان غل جامه جان به جانان تسليم نمايد لذا آن نايبه زهراي شهيده حريم ولايت به دلداري يادگار عاشورا پرداخت و بدين سان حركت از كربلا به كوفه از كوفه به شام و از شام به كربلا و مدينه آغاز شد.

سيري كه در هر مرحله اش افتخاري بر برگهاي زرين امامت مي افزود و ضربه اي شكننده بر قامت فرسوده ستم اموي وارد مي كرد. رفته رفته كاروان فرهنگي نهضت با رسالت سنگين تبليغي و پيامهاي جاويدان اعتقادي، سياسي و اجتماعي به كوفه آن كانون سست عهدان


زودجوش بدفرجام نزديك مي شود و زمان اداي ديني بزرگ از وظايف خطير امامت فرامي رسد.

و جلوه اي دلربا از سجاد عليه السلام در سنگر خطابه گوش و جان هر انسان آماده پذيرش نداي ماندگار حق را مي نوازد.

خطبه امام سجاد (ع) در كوفه

حذام بن شريك اسدي مي گويد: امام زين العابدين عليه السلام خارج شد و به مردم اشاره كرد كه ساكت شويد پس سكوت اختيار كردند و در حالي كه آن حضرت ايستاده بود حمد و ثناي حق جل و علا گفت و درود و تحيت بي پايان بر رسول گرامي خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرستاد و سپس فرمود: اي مردم كوفه هر كه مرا مي شناسد و هر كه نمي شناسد من خودم را معرفي مي كنم تا بشناسد من علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب هستم من پسر كسي هستم كه احترام او را نگاه نداشتيد او را دعوت كرديد به عنوان آنكه درياهاي ما موج مي زند، صحراهاي ما سبز است ولي پدرم را بين دو نهر شريعه و فرات به شهادت رسانديد و بدن مقدس او و جوانانش را به خون آغشته كرديد و اموالش را به غارت برديد و زن و فرزندانش را اسير كرديد. من پسر كسي هستم كه او را به قتل صبر، سر از قفا بريدند و اين فخر براي من بس است.

اي مردم شما را به خدا سوگند آيا مي دانيد كه شماها نامه ها به پدرم نوشتيد و او را دعوت كرديد و با او مكر و خدعه ورزيديد، شماييد كه پيمان خود را شكستيد و بيعت با پدرم را بيعت با يزيد تبديل كرديد و براي خوشنودي ابن زياد و يزيد او را به شهادت رسانديد، رويتان سياه باد و افراد اجتماعتان خوار و ذليل، كه بدين خباثت دست زديد بدا به حال شما با اين خوني كه ريختيد اي مردم رو سياه با كدام چشم به رسول خدا نگاه خواهيد كرد، زماني كه به شما خواهد فرمود: عترت مرا كشتيد، حرمت مرا هتك كرديد، پس شما امت من نيستيد.

اسدي مي گويد: ناگهان صداي گريه و ناله مردم بلند شد و مردم از اطراف به


تماشاي اين منظر مي آمدند و برخي به بعضي مي گفتند هلاك شديد در حالي كه نمي دانيد.

پس امام سجاد عليه السلام فرمود: خداوند رحمت فرمايد فردي را كه اندرز مرا بپذيرد و سفارش مرا حفظ نمايد پس همانا براي ما در زندگي رسول خدا اسوه حسنه است.

پس همه با هم گفتند: اي فرزند پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم همه ما مي شنويم و اطاعت مي كنيم و خون شما را حفظ مي كنيم و از شما روي برنمي گردانيم پس امرت را به ما بفرما خداوند تو را رحمت فرمايد پس با جنگ شما مي جنگيم و با صلح شما آشتي مي كنيم و از ستمگران بر شما و ما بيزار هستيم.

پس امام سجاد عليه السلام فرمودند: هيهات هيهات اي مردم مكر و خدعه كه در حق پدرانم پيش از من انجام داديد. هرگز، به خدا سوگند كه زخم دل من از اين جنايت هولناك با اين سخنان مكارانه بهبود نمي يابد. ديروز پدرم را كشتيد و امروز زن و فرزند او را به سارات در بازارهاي كوفه و شام مي بريد اي مردم، مصيبت رسول خدا و پدرم فراموش نمي شود. واين مصيبت چنان خاطر ما را آزرده كه گويي استخوان در گلو گير نمايد و حلق و حنجره را زخم نمايد كه به اين زودي اثر آن از بين نمي رود سينه ي ما داغ جوانان بني هاشمي را دارد كه هرگز بهبودي نمي يابد اي مردم كوفه كشتن امام حسين عليه السلام شما را مغرور نسازد به يقين هرگز بهتر از او نخواهيد يافت و وجود او نعمتي براي ايمني شما بود.

نقل شده كه اين خطابه كوتاه از چنان تأثير به سزايي برخوردار بود كه زمينه اي بس مؤثر براي آغاز انقلاب خونين عراق كه دهسال طول كشيد، فراهم كرد.

آري در اثر اين نطق آتشين و ستم سوز و افشاگر كه روز دوازدهم محرم ايراد شد تا شانزده محرم هزاران زن در بيرون شهر كوفه اجتماع پرشكوهي ترتيب دادند و ضجه زنان و ناله كنان خود را به كربلا رساندند و ناله زنان در روز هفتم شهادت ثار الله


جرقه انقلاب عراق را زد و آن حركت حدود دهسال تداوم يافت.

كوفه و حوادث دردناك آن با مجلس عام ابن زياد ملعون و حماسه ي جاويد قهرمان بي بديل كربلا، شريك باكفايت رهبري نهضت خونين كربلا، نايبه زهرا حضرت زينب كبري سلام الله عليها كه با بيان، طاغوت زمان را رسوا كرد و با اقدام جانانه و ايثارگرانه آن حضرت در دفاع از جان يادگار گذشتگان و امام زمانش، افتخاري ديگر بر صفحات زرين افتخار خويش افزود.

و در مدت حبس اسيران حضرت سجاد عليه السلام كرامت مشاركت در مراسم تدفين شهدا كربلا بويژه حضرت ثارالله عليه السلام را به منصه ظهور رساند و بدين ترتيب مرحله حركت كاروان سياسي فرهنگي نهضت عاشورا به شام آن كانون فتنه جويان، خون آشام فرارسيد تا طاغوت اموي آخرين كينه هاي خود از آل الله را ظاهر سازد و نه تنها عدم پايبندي به سفارشات نبوي بلكه عزم جزم بر دين ستيزي خود را ظاهر كند تا به زعم باطل خويش زهرچشمي بگيرد، غافل از اينكه خون شهداي كربلا در شام به بار خواهد نشست و بنيان سست ستم اموي را متزلزلتر خواهد ساخت و پس از سالهاي متمادي تبليغات عليه نظام رهبري صالح اسلامي و خاندان وحي مردم شام جلوه اي شيرين از فضايل بيكران اهل بيت را مشاهده خواهند كرد.