بازگشت

خبر دادن از خواب زهري


زهري روايت مي كند من دوستي بسيار صالح و عابد داشتم كه در جهاد روم به شهادت رسيد، من براي او خرم شدم كه الحمدلله و المنة به درجه ي شهادت نايل شد. روزي آرزو كردم كه اي كاش من هم با او بودم و به درجه شهادت مي رسيدم در همان شب او را در خواب ديدم و گفتم: خداي تعالي با تو چه كرد؟

گفت: بواسطه دوستي آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و كارزاري كه كرده بودم مرا آمرزيد و صد هزار سال راه بهشت بر من ارزاني فرمود.

گفتم: من نيز آرزو مي كنم كاش با تو


كشته مي شدم تا اين درجه مي يافتم كه تو بدان رسيدي. گفت: جاي تو در بهشت از من بيشتر است به مقدار هزار سال راه، گفتم: به چه علت؟ گفت: براي آنكه تو هر جمعه به خدمت امام زين العابدين عليه السلام مي روي و زماني كه او را مي بيني بر محمد و آل محمد صلوات مي فرستي و احاديث از وي روايت مي كني با وجود آنكه زمان بني اميه است و خداي تعالي تو را از شر ايشان به بركت امام زين العابدين و باقي ائمه عليهم السلام نگاه مي دارد. چون بيدار شدم گفتم: شايد كه خوابهاي شوريده و آشفته بي اعتبار باشد بار دوم كه خوابيدم او را ديدم، گفت: چرا شك كردي؟ مكن، كه شك كفر است و اين خواب به كسي مگو كه علي بن الحسين عليهماالسلام تو را از خواب خبر خواهد داد.

زهري مي گويد كه: چون بيدار شدم و نماز گزاردم امام زين العابدين عليه السلام كسي را به طلب من فرستادند، رفتم و سلام كردم جواب فرمودند و مرا احترام كردند زماني كه نشستم، فرمودند: اي زهري ديشب چنين و چنين خوابي ديدي و هر چه من ديده بودم بي كم و كاست بازگو فرمودند.