بازگشت

علي بن حسين


نام: علي و در اين كه امام چهارم علي اكبر است يا برادر شهيدش اختلاف هست گروهي كه تصريح كرده اند كه امام سجاد عليه السلام علي اصغر و علي شهيد، اكبر بود عبارتند از:

كامل ابن اثير ج 4، ص 30 - مروج الذهب ج 2، ص 91.

التنبيه و الاشراف مسعودي ص 263 - شذرات الذهب ابن عماد ج 12، ص 66 - فصول المهمه ابن صباغ ص 209 - مزار الدروس شهيد اول - الذريعه الي تصانيف الشيعه ج 2، ص 458.

مورخين ذيل حضرت سجاد عليه السلام را نسبت به برادرش كوچكتر خوانده اند: تاريخ طبري ج 6، ص 260 - معارف ابن قتيبه ص 93.

اخبار الطوال دينوري ص 254 - تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 94 چاپ نجف، لواقح الانوار شعراني ج 1، ص 23 - تاريخ خميس ابي الحسن ديار بكري ج 2، ص 319.

مشهور اين است كه برادر شهيد امام سجاد علي اكبر بود و برخي گفته اند او كوچكتر بود از جمله مرحوم شيخ مفيد امام سجاد عليه السلام را بزرگتر از علي شهيد در كربلا مي دانند.

كنيه: ابومحمد، ابوالحسن، ابوبكر

لقب: زين العابدين، سيدالعابدين، ذوالثفنات، زكي، امين، سجاد، افضل المجاهدين، البكاء، امام الامة و


مشهورترين القاب ايشان زين العابدين و سجاد مي باشد.

وجه اطلاق برخي از القاب مذكور بدان حضرت بدين قرار است:

1- زين العابدين: ابن عباس مي گويد كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:

در روز رستخيز منادي ندا مي كند: كجاست زينت عبادت كنندگان؟ گويا مي بينم كه فرزندم علي بن الحسين عليهماالسلام در آن هنگام در ميان صفوف اهل محشر با تمام وقار و سكون گام برمي دارد.

ابن شهر آشوب در همان صفحه مي نويسد: هر وقت زهري از علي بن الحسين عليهماالسلام حديث مي كرد با چشماني اشكبار مي گفت: زين العابدين.

و در كشف الغمه آمده كه: سبب ملقب شدن آن حضرت به زين العابدين اين است كه شبي در نمازگاه خود به نماز ايستاده بود، پس شيطان به صورت اژدهايي به آن حضرت نمودار گشت، تا خاطر مباركش را از عبادت بازدارد و آن حضرت همچنان به عبادت خود مشغول بود و به شيطان التفاتي نمي فرمود شيطان نزديك شد و انگشت ابهام امام عليه السلام را در دهان گزيد، امام عليه السلام كه از اين ماجرا آگاه بود براي اتمام دعاي خويش قيام فرمود، در اين هنگام صدايي بشنيد در حالي كه گوينده را نمي ديد سه بار گفت: زين العابدين و اين كلمه را ديگران نيز شنيدند.

2- ذوالثفنات: به آن حضرت ذوالثفنات مي گفتند چون كه از كثرت سجده بر پيشاني مقدس ايشان علاماتي ظاهر شده و پينه بسته بود و حضرت سالي چندبار آن پينه ها را برمي داشتند و در كيسه اي مخصوص مي گذاشتند و وصيت فرمودند كه با ايشان دفن نمايند.

3- البكاء: به ايشان اين لقب را مي گفتند چون حدود دهها سال براي مظلوميت پدر بزرگوارشان و شهداي نهضت مقدس حسيني گريستند و به هر بهانه اي ذكر عاشورا را در اذهان مردم مدينه احيا فرمودند.

نام پدر: حضرت حسين بن


علي عليهماالسلام، سيد و سالار شهداي كربلا.

نام مادر: 1- شهربانو، در منابع ذيل، دروس به نقل از حاشيه اصول كافي چاپ تهران ص 189 - قابوس نامه ص 99 - حبيب السيرج ص 203 چاپ تهران - ايران در زمان ساسانيان تأليف كريستن سن ترجمه مرحوم رشيد ياسمي ص 262 - جنات الخلود - فرهنگ آنندراج 2 ص 597 ذيل كلمه شهربانو - ارشاد مفيد ص 270 - قاموس الاعلام تركي.

2- شهربانويه: (مناقب ج 2، ص 270 - بحارالانوار ج 46 - ترجمه تاريخ قم ص 196 - ارشاد مفيد ص 269 - فرهنگ آنندراج).

3- شاه زنان (مقاتل الطالبين ص 319 - كشف الغمه ص 198 - مناقب ص 270).

4- شه زنان (تاريخ قم، ص 197 - فرق الشيعه ص 31).

5- جهان شاه 6- شهرناز 7- جهان بانو 8- خوله بره 9- سلافه 10- غزاله 11- سلامه 12- حرار 13- مريم 14- فاطمه 15- شهزن.

راجع به پدر شهربانو و زمان اسارتش بسيار اختلاف شده، حاصل مباحث مفصل مورخين اين است كه آن بانوي بافضيلت ايراني، از يك خانواده معتبر برخوردار بوده است.

سال ولادت: هر چند در سال و ماه و روز ولادت ايشان چند قول است و ليكن بنا به مشهور آن حضرت سال 38 ه ق قمري پنجم شعبان يا نهم شعبان يا پانزدهم جمادي الثاني متولد شدند.

سال 37 هم نقل شده است سال 47 ه ق و نيز سال 36 هم ذكر شده است.

مدت عمر: بنا به مشهور پنجاه و هفت سال.

مدت امامت: بنا به نقل شيخ مفيد رضوان الله عليه در ارشاد سي و چهار سال.

پادشاهان معاصر: يزيد بن معاويه، معاوية بن يزيد، مروان بن الحكم، عبدالملكب بن مروان و الوليد بن عبدالملك.


شهادت: روز دوازدهم يا بيست و دوم محرم الحرام سال نود و پنج ه ق هشام بن عبدالملك در زمان وليد بن عبدالملك آن امام معصوم را مسموم ساخت. شيخ طوسي رضوان الله عليه در مصباح روز شهادت را 25 محرم و سال شهادت را 94 ه ق نوشته است.

محل دفن: قبرستان تاريخي بقيع در مدينه ي منوره و در كنار قبر امام حسن مجتبي عليه السلام.

فرزندان آن حضرت: براي امام زين العابدين پانزده فرزند نقل شده است يازده پسر و چهار دختر.

1- حضرت ابي جعفر محمد بن علي الباقر عليهماالسلام امام پنجم شيعيان جهان.

2- عبدالله 3- حسن 4- حسين 5- زيد 6- عمر 7- حسين الاصغر 8- عبدالرحمن 9- سليمان 10- علي 11- محمدالاصغر 12- خديجه 13- فاطمه 14- عليه 15- ام كلثوم.

تمام فرزندان آن حضرت از كنيز ام ولد بودند الا دو نفر كه مادرشان همسر دائمي ايشان بود و آن دو عبارتند از امام بنجم باقر العلوم عليه السلام و برادرش عبدالله كه والده ماجده ي آنها ام عبدالله حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبي عليه السلام بود كه امام صادق عليه السلام در حقش فرمود: كانت صديقة لم يدرك في آل الحسن عليه السلام مثلها همچون ايشان در اولاد امام حسن عليه السلام احدي ديده نشد.

نقش خاتم: براي نقش نگين انگشتر امام چهارم چند قول وارد شده است كه عبارتند از: 1- و ما توفيقي الا بالله 2- لكل غم حسبي الله: در هر حزني خدا براي من كافي است 3- القوة لله جميعا همه قوت مخصوص خداست.

4- الحمد لله العلي حمد و ستايش مخصوص خداي بلند مرتبه است.

5-خزي و شقي قاتل الحسين بن علي: خوار و بدبخت است قاتل امام حسين عليه السلام.

6- ان الله بالغ امره «همانا خداوند كار خود را به انجام مي رساند».

در جمع بندي اين قسمت چنين


گفته اند با توجه به تعدد روايات احتمال دارد كه حضرت سجاد عليه السلام چند انگشتر داشته كه هر از گاهي يكي از آنها را به دست مباركشان مي كردند.

دربانان آن حضرت: 1- ابوخالد كابلي 2- ابوجبله 3- يحيي بن ام طويل كه در واسط دفن شده و حجاج بن يوسف او را به شهادت رساند.

شاعران آن حضرت: فرزدق و كثير عزة.

موسي بن ابي حبيب الطائفي روايت كرده كه علي بن الحسين عليهماالسلام داراي جامه اي از خز بود كه در روز جمعه مي پوشيد وي روايت كرده كه آن حضرت دو نوع جامه از خز بر تن مي كرد، يكي كوتاهتر بود و جبه اي ديگر از همان نوع خز كه بر روي لباسهاي خود از آن استفاده مي كرد و باز به سند خود از ابي جعفر عليه السلام روايت كرده كه مي گويد: پوستيني كه داراي آستين بلندي بود و در عراق تهيه كرده به عنوان هديه به علي بن الحسين عليهماالسلام اهدا كردم، آن حضرت اغلب از آن استفاده مي كرد اما به هنگام اداي نماز از تن خود درمي آورد. در جاي ديگر نيز از حضرت ابي جعفر عليه السلام نقل كرده كه در زمستان جامه ي خز به پنجاه دينار مي خريد و چون تابستان فرامي رسيد آن را به فروش مي رساند و پول آن را به فقرا صدقه مي داد در تابستان دو نوع جامه از لباسهاي مصري استفاده مي كرد كه به بهاي يك دينار خريداري كرده و در هر موقع يكي از آنها را بر تن مي كرد و مي فرمود: قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده.

بگو چه كسي زينت خداي را كه براي بندگانش خارج كرده، تحريم كرده است امام سجاد عليه السلام اغلب حناء را همراه با گياه ديگري به نام «كتم» تركيب مي كرد خضاب مي نمود كه به رنگ مشكي در مي آمد.

نام لويي پاستور مكتشف، طبيب و يكي از بزرگترين خدمتگزاران دانش بشريت براي اهل علم و شفيتگان خدمت به انسانيت همواره آشنا و محترم


هست و خواهد بود. قبل از شروع به بحث، معرفي مختصري از آن بزرگمرد جهت يادآوري تقديم مي گردد. پاستور در 27 دسامبر سال 1822 ميلادي در «دول» متولد شد و پس از هفتاد و سه سال زندگي افتخارآميز و ابقاي نامي جاودان در سال 1895 دار فاني را وداع گفت. كشف ميكرب توسط وي گامي بزرگ در جهت شناخت جهان و تصور اينكه دنياي ما از ميلياردها ميليارد موجود ذره بيني تشكيل مي شود، خدمت بزرگي به عالم طب بود.

او با ضعيف كردن ميكرب بيماري راه نجات از بيماري را نشان داد و در سال 1885 اين طريق را بر روي انسان آزمايش و موفقيت خود را اعلام نمود. و پس از آن بسياري از بيماريهاي سرايت كننده بر پايه اكتشاف وي مقهور نيروي تفكر و دانش بشري گرديد.

در اواخر عمر دانشمند نامي، لويي پاستور مجلس نكو داشتي به منظور تجليل از مقام علمي و خدمات ارزنده ايشان ترتيب دادند و هر كس براي ابراز علاقه قلبي خويش وسيله اي را بكار گرفت يكي از طريق مقاله، ديگري از راه شعر و آن يكي از طريق دكلمه و...، در لحظات پاياني مجلس براي تشكر متقابل، آقاي پاستور، پشت تريبون قرار گرفت و با اقدامي صادقانه و بسيار شجاعانه افتخاري ديگر بر افتخارات ارزشمند خود افزود، آري پاستور چنين ادامه داد: آقايان و خانمهاي شركت كننده در اين مجلس از همه شما سپاسگزارم، شما براي تجليل از مقام علم در اينجا گرد هم آمده ايد و ليكن توجه نماييد كه كاشف ميكرب من نيستم.

اين سؤال مهم در ذهن حضار آن جلسه بوجود آمد كه پس كاشف ميكرب چه كسي مي تواند به غير پاستور باشد؟!

بعد آقاي پاستور ادامه داد من روزي به صحيفه سجاديه علي بن الحسين عليهماالسلام نگاه مي كردم رسيدم به اين جمله كه: اللهم و امزج مياههم بالوباء خدايا آب مشروبشان را با بيماري «وبا» بياميز.


آبي كه من مي شناختم H2O بيشتر نبود اكسيژن و ئيدروژن با تركيبي خاص. از خود پرسيدم اين وبا چيست؟ با همين انگيزه به سراغ آب رفتم و با چشم مسلح آن را مورد مطالعه قرار دادم ديدم موجودات زنده اي درون آب است كه هر چه بر ميزان ناصافي آب افزوده شود آنها زيادتر مي شوند و اسم آن موجودات زنده را ميكرب گذاشتم و ليكن حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام از مجموع ميكربها نوع خاصي را انتخاب كرده و از خداوند خواست در آب آنان بياميزد. و اگر كسي كل را نشناسد نمي توان جزء را انتخاب نمايد پس كاشف ميكرب حضرت علي بن الحسين عليهماالسلام است.