بازگشت

عبدالله بن مطيع


وي يكي از بارزترين چهره هاي رهبري قيام مردم مدينه در واقعه ي «حره» بود كه با تشكيل مجمعي در مسجد رسما از حكومت يزيد سرپيچي و او را از خلافت خلع كردند. مردم مدينه به سركردگي «عبدالله بن حنظله» و «عبدالله بن مطيع» در مقابل لشكريان يزيد به دفاع پرداختند.

عبدالله بن مطيع كه از ياران بسيار نزديك عبدالله بن زبير بود به استانداري كوفه منصوب شد و بدينگونه «عبدالله بن يزيد» و «حارث بن عبدالله» از فرمانداري كوفه خلع شدند. عبدالرحمان بن حارث گويد: ابن زبير «عبدالله بن مطيع» را كه از قبيله ي «بني عدل» بود با «حارث بن عبدالله» را پيش خود فراخواند، به «ابن مطيع»، حكم استانداري استان حساس كوفه و به «حارث» استانداري بصره را واگذار كرد. «بحير حميري» كه مردي


عالم و منجم بود، به آن دو تذكر داد كه امشب را حركت نكنند كه ساعت خوبي نيست و امشب، «ماه» در «برج ناطح» است. حارث به تذكر منجم ترتيب اثر داد و روز بعد حركت كرد (و البته از انقلاب و تحولات جان سالم بدر برد!!) اما ابن مطيع، مغرورانه در پاسخ آن منجم گفت: «مگر ما بجز برخورد و تصادم چيزي مي خواهيم؟! راوي گويد: به خدا ابن مطيع، صدمه ي شديدي خورد و به محنت افتاد. ابن زبير، سياستمدار كار كشته اي به نام «ابن مطيع» را به استانداري كوفه اعزام كرد. تاريخ ورود استاندار جديد، روز پنجشنبه 25 رمضان سال 65 ه.ق بود استاندار جديد به استاندار قبلي «عبدالله بن يزيد» گفت: «اگر مايلي مي تواني نزد من بماني و احترام تو را خواهم داشت و اگر هم بخواهي مي تواني نزد اميرمؤمنان عبدالله بن زبير بروي كه مسلم از تو قدرشناسي خواهد كرد.

«عبدالله بن مطيع» پس از آنكه از سوي ابن زبير به استانداري كوفه منصوب گرديد، شخصا عهده دار نماز و خراج شد.

عبدالله حارث ازدي گويد: من در مسجد بودم كه «ابن مطيع»، استاندار جديد ابن زبير، وارد مسجد شد و به منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي گفت: «اما بعد، عبدالله زبير اميرمؤمنان، مرا به استانداري شهر شما و مرزهاي شما گماشته است و من مأمورم، خراج شما را بگيرم و مازاد خراج را با نظر و رضايت شما و طبق سفارش و رويه خليفه ي دوم، عمر بن خطاب و روش عثمان بن عفان (خليفه ي سوم) براي مركز بفرستم. از خدا بترسيد و در مقابل حوادث استقامت كنيد و با هم اختلاف نداشته باشيد، جلوي افراد فرومايه و بي فكر را بگيريد و اگر نگرفتيد، پيامد آن متوجه خود شما خواهد بود و خودتان را ملامت كنيد نه من را (ابن مطيع مردم را از هر گونه حركت و جنبش و اظهار مخالفتي برحذر داشت و تهديد كرد و گفت:) به خدا قسم هر كسي در دل او فكر عصيان و نافرماني باشد، مجازات مي كنم و افراد منحرف و


مشكوك را دستگير خواهم كرد.»

يحيي بن ابي عيسي ازدي گويد: «حميد بن مسلم ازدي، با ابراهيم رفاقت و دوستي و رفت و آمد داشت و در جلسات او و مختار شركت مي كرد. و اين رفت و آمد و جلسات به حدي بود كه ابراهيم، هر شب از اول تا آخر شب به نزد مختار مي رفت و جلسات آنان تا اواخر شب ادامه پيدا مي كرد. آنان مشغول طرح و برنامه ريزي قيام بودند. و سرانجام پس از بررسي تمام جوانب امر، تصميم گرفتند كه شب پنج شنبه 14 ربيع الاول سال 66 ه.ق قيام كنند». در اين گيرودار به وسيله ي مأموران امنيتي، گزارشاتي به «ابن مطيع» استاندار كوفه رسيد، و خطر قيام قريب الوقوع مختار را خبر داد. «ابن مطيع»، مأموران امنيتي خود را به نواحي كوفه، گسيل داشت تا طرحهاي انقلابي مختار را خنثي سازند، ولي اين اقدامات چيزي جز جلو افكندن قيام مختار، نتيجه اي نداشت، يعني قيام به روز سه شنبه 12 ربيع الاول 66 افتاد.