بازگشت

عبدالله بن اصلخب


از نيروهاي عمر سعد در كربلا بود. وي به همراه برادرش، جنايات بسياري را انجام دادند.

«حميد بن مسلم» كوفي، از جمله كساني بود كه در جريان نهضت امام حسين عليه السلام از اول تا آخر حضور داشت. وي در جريان كربلا، تقريبا عنوان وقايع نگار را داشته و بسياري از تاريخ حوادث كربلا، از قبل و بعد آن را نقل كرده است. حميد بن مسلم گويد: مختار، «سائب بن مالك» اشعري را با گروهي مسلح به سراغ ما فرستاد، من به خارج كوفه به طايفه ي عبدالقيس پناه بردم و «عبدالله» و «عبدالرحمان» فرزندان «اصلخب» نيز به دنبال من به آن جا آمده


و مخفي شديم. نيروهاي سائب، آن دو نفر را تعقيب كردند و من از فرصت استفاده نمودم و موفق شدم فرار كنم و نجات پيدا كردم اما آن دو نفر دستگير شدند و در مسير خود، فرد ديگري از عاملان كربلا به نام «عبدالله بن وهب» از طايفه ي حمدان نيز دستگير شد. و همه را دسته جمعي به نزد مختار بردند، مختار كه خوب به جرم آنان آگاه بود بلافاصله دستور داد در مقابل بازار آنان را اعدام كردند.

و حميد بن مسلم گويد: اين شعر را درباره ي نجات خود از چنگ مختار سرودم:

ديدي چگونه از آن وحشت، نجات يافتم درحالي كه من خود اميدي به نجات نداشتم.