بازگشت

شاه اسماعيل صفوي


سيد نعمت الله جزايري تستري در «انوار نعمانيه» گفته جمعي از موثقين نقل كردند كه چون شاه اسماعيل بغداد را منصرف شد به مشهد امام حسين عليه السلام رفت و شنيد پاره اي از مردم از حر بد مي گويند. سر قبر او آمد و دستور داد قبرش را شكافتند. ديدند در قبر خوابيده و گويي تازه به خون غلطيده و دستمالي به سرش بسته است. شاه خواست آن دستمال را كه طبق تواريخ، حسين عليه السلام بر سر او بسته بود برگيرد. چون دستمال را باز كردند خون سر روان شد تا قبر را پر كرد و چون آن دستمال را بستند بند آمد و چون گشودند خون روان شد و هر كاري كردند، بدون آن دستمال خون بند نيامد، و حسن حال او بر آنها روشن شد و دستور داد مقبره اي براي او ساختند و خادمي بر آن گماشت.