بابافغاني شيرازي
شاعر خوش ذوق اوايل قرن دهم هجري است كه علاوه بر شيراز، مدتي در تبريز در خدمت سلطان يعقوب آق قوينلو گذرانيد و اواخر عمر خود را در خراسان به عزلت سپري كرد. فغاني با ذوق و حالت بسيار و زبان ساده و مضمون جويي و نازكي افكار خود سبكي خاص در غزل آورده كه در قرنهاي 11 و 12 هجري پيروان بسيار داشت.
روز قيامت است صباح عشور تو
اي تا صباح روز قيامت ظهور تو
اي روشنايي شجر وادي نجف
هر ريگ كربلا شده طوري ز نور تو
آن را كه گل به خمر سرشتند، كي رسيد
فيض از زلال جرعه ي جام طهور تو؟
بيگانه، از خدا و رسول است تا ابد
برگشته اختري كه نشد آشناي تو
چندين هزار جامه ي اطلس قبا شود
فردا كه آورند به محشر عباي تو
بربسته رخت، كعبه و مانده قدم به راه
بهر زيارت حرم كربلاي تو