بازگشت

ابوجناب يحيي بن ابي حيه وداعي كلبي


او رويارويي ياران «مسلم» با ابن زياد، را گزارش كرده، گسيل سر مقدس «مسلم» و «هاني» به بارگاه بيداد ديكتاتور خودكامه اموي «يزيد» از سوي «عبيدالله»، و نامه شوم وي را به خليفه اش روايت مي كند. و چنين بنظر مي رسد كه او اين اخبار را از برادر خويش «هاني» گزارش مي كند. چرا كه همين برادر او بود كه «ابن زياد» وي را براي بردن نامه به سوي «يزيد» گسيل داشت.

«طبري» در كتاب خويش از او، 23 خبر آورده است كه 9 خبر مربوط به جنگ جمل و صفين و نهروان است و آنها را باواسطه روايت مي كند و 9 خبر ديگرش درباره كربلا مي باشد كه پنج روايت او باواسطه و سه خبر ديگرش بصورت مرسل روايت شده است.

آخرين روايت او داستان نامه «مصعب بن زبير» به «ابراهيم» فرزند «اشتر» است كه پس از «مختار» در سال 67 ه. ق مردم را به فرمانبرداري از خويش فرا مي خواند و بيوگرافي او در «تهذيب التهذيب» موجود است و در مورد او آمده است كه:

او از كوفه و فردي راستگو بود كه در سال 147 ه. ق از دنيا رفت. خود دست اندر كار رويدادها نبود بلكه آنها را از ديگران روايت كرده است.

نامبره از «عدي بن حرمله» و او از «عبدالله بن سليم» و «مذري بن مشعل» و «هاني بن تثبيت» روايت مي كند. از جمله ي روايات او عبارتند از: رويارويي ياران «مسلم» با «ابن زياد» و گسيل سر مقدس «مسلم» و «هاني» به دربار «يزيد» به همراه نامه اي از سوي «عبيد».

بنظر مي رسد كه «ابوجناب يحيي بن ابي حيه» جريان بردن سر «مسلم» و نامه از سوي «ابن زياد» به «يزيد» را، از برادرش «هاني» كه مأمور اين شقاوت بود، روايت كرده است.

از او در تاريخ طبري، 23 گزارش موجود است كه 9 گزارش از پيكار جمل و صفين و نهروان، به نقل از ديگران آمده


است و 9 گزارش در مورد رويدادهاي جانسوز كربلا مي باشد كه 5 گزارش از آنها به نقل از راويان مشخص و 3 گزارش نيز گرچه از راويان نامعلوم است اما آنها نيز در حقيقت مسند است. به طوري كه دريافت مي گردد او دست اندركار رويدادها نبوده اما معاصر آنها زيسته است.

«تهذيب التهذيب» مي گويد: «ابن حبان» او را در زمره ي راويان مورد اعتماد آورده و بسياري از رجال شناسان نيز او را از راويان راستگوي كوفه شمرده اند.