بازگشت

گريه ي پيامبر خدا


خوارزمي با سند خويش از ابن لهيعه نقل مي كند:

در حال طواف خانه ي خدا بودم، به مردي برخوردم كه مي گفت: خدايا مرا ببخش! اگر چه نمي بينم كه مرا ببخشي. گفتم: اي بنده ي خدا! از خدا بترس و چنين نگو! گناهانت اگر به اندازه ي قطرات باران و برگ درختان هم باشد و استغفار كني، خدا مي بخشد. گفت: بيا تا قصه ام را برايت بازگويم (تفصيل داستانش كه مشاركت او در حادثه ي كربلا و حضورش در بردن سر امام حسين به شام و مشاهدات او در يكي از شبها كه پيامبران و رسول خدا از آسمان نازل شدند و... در حديث شماره ي 435، گذشت، نيازي به تكرار نيست. به آنجا مراجعه شود.)

نقل ديگري از اين حديث است با اين افزوده كه: هر كس در قتل امام حسين عليه السلام شركت


داشت دستش خشك شد. نيز اضافه دارد: در آن شب، صداي رعدي شنيدم كه تا آن وقت نشنيده بودم. گفتند: محمد صلي الله عليه و اله و سلم آمد. صداي شيهه ي اسبان و چكاچك سلاح را شنيدم، همراه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كروبيان و روحانيان و مقربين آمد. پيامبر خدا صلي الله عليه و اله و سلم نزد پيامبران و فرشتگان زبان به شكوه گشود و فرمود: فرزندم و نور چشمم را كشتند. همه آن سر مطهر را بوسيدند. پيامبر هم بوسيد و به سينه چسبانيد. [1] .

علامه مجلسي از امام صادق عليه السلام در حديث رجعت در زمان امام مهدي عليه السلام چنين نقل مي كند:

آنگاه حسين عليه السلام برمي خيزد، خون آلود، همراه با همه ي شهدا كه با وي به شهادت رسيدند. چون رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم او را ببيند مي گريد و از گريه ي او همه ي اهل آسمانها و زمينها مي گريند. فاطمه عليهاالسلام شيون مي كند، زمين و ساكنانش به لرزه مي افتند. اميرالمؤمنين عليه السلام و حسن عليه السلام سمت راست او و حضرت فاطمه عليهاالسلام در طرف چپ او مي ايستند. پيامبر خدا، حسين را مي بوسد و به سينه مي چسباند و مي گويد: حسين جان فدايت شوم! چشمان تو روشن شد، چشمان من نيز درباره ي تو روشن گشت. حمزه ي شير خدا سمت راست امام حسين عليه السلام و جعفر طيار سمت چپ او خواهد بود. محسن مي آيد. او را حضرت خديجه و فاطمه ي بنت اسد مادر اميرالمؤمنين مي آورند، در حالي كه گريانند و مادرش فاطمه عليهاالسلام مي گويد: «اين همان روزي است كه وعده داده مي شديد [2] «، «روزي كه هر كس كار نيك خود را حاضر مي بيند، نيز كار بد خود را و دوست دارد كاش بين او و عملش فاصله اي دراز بود [3] «گويد: امام صادق عليه السلام آن قدر گريست كه محاسن مباركش از اشك خيس شد. آنگاه فرمود: چشمي كه هنگام ياد اين واقعه نگريد، آرام مباد! [4] .


پاورقي

[1] مقتل الحسين، ج 1، ص 87.

[2] سوره‏ي انبياء، آيه‏ي 103.

[3] سوره‏ي آل عمران، آيه‏ي 30.

[4] بحارالانوار، ج 53، ص 23.