بازگشت

اصابت تير بر پيشاني امام


ابن اعثم گويد:

سپس مردي از آنان به نام ابوجنوب جعفي تيري افكند كه بر پيشاني امام فرود آمد. حسين عليه السلام تير را درآورد و كنار انداخت. خونها بر صورت و محاسن حضرت جاري شد. حسين عليه السلام گفت: خدايا! مي بيني كه از دست اين بندگان نافرمان و طغيانگر تو در چه حالي هستم. خدايا! نابود و ريشه كنشان كن و روي زمين احدي از آنان باقي نگذار و هرگز آنان را نيامرز.

گويد: سپس همچون شيري خشمگين بر آنان حمله كرد. به هر يك مي رسيد، شمشيري حواله اش مي كرد و او را بر زمين مي انداخت. تيرها از هر سو مي آمد و حضرت با سينه اش از تيرها استقبال مي كرد، در حالي كه مي گفت: اي امت بد! با امت و عترت محمد صلي الله عليه و اله و سلم چه بد رفتار كرديد! آگاه باشيد كه پس از كشتن من، كشتن هر يك از بندگان خدا برايتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند، اميد آن دارم كه خداوند با خواري شما مرا كرامت بخشد و از جايي كه نفهميدم، انتقام مرا از شما بگيرد.

حصين بن نمير فرياد زد: اي پسر فاطمه! خدا چگونه از ما انتقام مي گيرد؟

فرمود: قدرت شما را به جان خودتان مي افكند و اين گونه خونهايتان را مي ريزيد؛ سپس عذابي دردناك بر شما فرومي ريزد. [1] .

طبري گويد:

ابومخنف از صقعب بن زهير از حميد بن مسلم نقل مي كند:


امام حسين عليه السلام جبه اي از خز داشت، عمامه بر سر نهاده بود و خضاب بر موهاي خويش زده بود و شنيدم پيش از كشته شدن، در حالي كه بر روي دو پا مثل سواره اي شجاع مي جنگيد و مواظب تيراندازان بود و در پي فرصت براي حمله بود، بر سپاه حمله كرد، در حالي كه مي گفت: آيا به كشتن من يكديگر را تحريك مي كنيد؟ پس از من هرگز بنده اي از بندگان خدا را نمي كشيد كه به اندازه ي كشتنم خشم خدا را برانگيزد. به خدا قسم اميدوارم با خواري شما خدا به من كرامت بخشد، سپس از آنجا كه نفهميد، انتقام مرا از شما بگيرد. به خدا قسم اگر مرا بكشيد، خداوند نيرويتان را در ميان خودتان خواهد افكند و خونهايتان را خواهد ريخت. سپس هرگز از شما راضي نخواهد شد تا آنكه عذابي دردناك برايتان دهد. [2] .


پاورقي

[1] الفتوح، ج 5، ص 135.

[2] تاريخ طبري، ج 3، ص 334.