بازگشت

به ميدان رفتن امام


خوارزمي گويد:

سپس برخاست و بر اسب خويش سوار شد و در مقابل آن گروه ايستاد. شمشيرش را در دست گرفته بود، از خود نااميد شده و آهنگ شهادت داشت، در حالي كه مي فرمود:

من فرزند علي نيك رفتارم، از دودمان هاشم و آنگاه كه فخر كنم، همين افتخار مرا بس.

جدم رسول خداست، بهترين انسان از گذشتگان و ما چراغ فروزان خدا در زمينيم.

مادرم فاطمه، دختر پيامبر پاك است و عمويم راجعفر طيار گويند.

كتاب خدا در خاندان ما آشكارا نازل شده است و در خاندان ما از هدايت و وحي به نيكي ياد مي شود.

ماييم پيشوايان خدايي بر همه ي مردم و اين حقيقت را پنهان و آشكار، در ميان مردم بازمي گوييم.

ماييم سرپرستان حوض كوثر كه به دوستدارانمان جام مي دهيم و آن حوض، كوثري براي سيراب ساختن است.

در رستاخيز، دوستداران ما سعادتمندند و روز قيامت، دشمنان ما زيان مي كنند.

سپس (آن گونه كه گفته اند) چنين خواند:

اين قوم كافر شدند و از ديرباز از پاداش خدا كه پروردگار جن و انس است، رويگردان بودند.

پيش از اين علي عليه السلام و فرزندش امام حسن نيكورفتار عليه السلام را به شهادت رساندند و اينك به جنگ حسين آمده اند.

پدرم پس از جدم بهترين انسانها بود. پس من فرزند دو بهترينم.


سلامي در تاريخ خود آورده است كه حسين عليه السلام اين اشعار بي نظير را سروده است:

اگر دنيا ارزشمند به شمار آيد، سراي پاداش الهي والاتر و ارجمندتر است.

اگر پيكرها براي مرگ پديد آمده اند، پس كشته شدن انسان به شمشير در راه خدا برتر است.

اگر روزيها تقسيم شده و مقدر است، پس كم آزي انسان در راه كسب، زيباتر است.

اگر گردآوري اموال براي وانهادن و رفتن است، پس انسان چرا نسبت به اين واگذاشتني بخل ورزد؟

خواهم رفت و مرگ براي جوانمرد، ننگ و عار نيست، آنگاه كه رفتن و شهادتش در راه خدا باشد.

سپس آن حضرت مردم را به مبارزه طلبيد. پيوسته هر كس از چهره هاي سرشناس به او نزديك مي شد، از دم تيغ مي گذراند تا آنكه گروه عظيمي از آنان را به هلاكت رساند. [1] .


پاورقي

[1] مقتل الحسين، ج 2، ص 32.