بازگشت

رسيدگي به شمشير و خواندن شعر


طبري به سند خود از امام زين العابدين عليه السلام چنين آورده است:

آن شب كه پدرم فردايش شهيد شد، من نشسته بودم، عمه ام زينب از من پرستاري مي كرد. پدرم از ياران خود كناره گرفت و در خيمه اي بود و حوي (يا: جون) غلام ابوذر هم نزد او بود. امام در حالي كه به آماده سازي شمشير خود مشغول بود، اين شعرها را مي خواند: يا دهر اف لك...؛ «اي روزگار! اف بر تو از جهت دوستي! چه بسيار ياران و جويندگاني را كه در بامداد و شامگاهانت كشته نهاده اي. روزگار هم به جايگزين براي آنها قانع نمي شود. فرجام كار در دست خداي بزرگوار


است و هر زنده اي رونده ي اين راه است.»

دو سه بار اين شعرها را تكرار كرد تا فهميدم منظورش چيست. اشك در چشمانم جاري شد. جلو اشك خود را گرفتم و آرامش پيشه كردم. دانستم كه بلا نازل شده است. [1] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 3، ص 316.