بازگشت

شهادت اطفال حسين


حسين (ع) اندكي بر در خيمه نشست، در اين حال كودك خردسال وي عبدالله، كه


مادرش رباب نام داشت نزد وي آمده آنحضرت او را به آغوش كشيده و در دامان خود نشانيد.

مردي از بني اسد تيري به سوي او پرتاب كرد، كه در گلوي آن كودك جاي گرفت و وي را در خون كشيد، حسين (ع) دست خويش را در زير گلوي طفل گرفته و خون او را به آسمان مي پاشيد... [1] .

و نقل كرده اند كه مي گفت: اللهم لا يكن اهون عليك من دم فصيل، اللهم ان حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذلك لما هو خير لنا و انتقم من هؤلاء الظالمين فلقد هو ما بي انه بعينك يا ارحم الراحمين.

پروردگارا! خون اين كودك، كمتر از خون ناقه صالح نيست، خدايا اگر ياري آسماني را از ما باز داشته اي، بجاي آن هر چه كه خير و صلاح ما در آن است نصيب ما فرما! و انتقام ما را از اين ستمكاران بگير! [2] بي ترديد آنچه كه به من رسيده چون در منظر توست، سبك و آسان مي شمارم، اي بخشنده ترين بخشايشگران! [3] .

سپس كودك را برداشته، آورد و در كنار كشتگان از خاندان خويش نهاد.

[4] .

محقق بزرگوار علامه شهيد سيد محمد علي قاضي طباطبائي در پژوهشي دقيق كوشيده اند تا ثابت نمايند كه مورخان ميان روايات مربوط به عبدالله رضيع و علي اصغر، خلط كرده اند و آن دو را يكي دانسته اند، زيرا به تصريح اكابري مانند شيخ مفيد و ديگران، امام در موقع وداع عبدالله رضيع در جلو خيمه ها به زمين نشسته و خواست با آن طفل وداع فرمايد، ولي خورازمي با اينكه به اين مطلب اشاره كرده، باز هم مي گويد: امام (ع) بعد از تير خوردن طفل از اسب پياده شد و محلي را با شمشير در زمين كند و طفل را با خونش آغشته كرد، و خوارزمي چنانچه در نسخه خطي است و


محمد بن طلحه شافعي تصريح نمودند كه او را دفن فرمود و هر دو تصريح كرده اند كه به آن طفل نماز خواند. [5] بنابراين بايد پذيرفت، كودك شيرخواره امام (ع) كه گويا به اندازه اي بود كه مي توانسته راه برود زيرا روايت شده كه او نزد حسين (ع) آمد و آنحضرت وي را به آغوش كشيد و در دامان خود نشانيد، همان عبدالله رضيع است كه با تيري كه از جانب حرملة بن كاهل اسدي رها شد و بر گلويش نشست به شهادت رسيد و...

اما آن طفلي كه از شدت عطش گريه مي كرده و امام (ع) او را در مقابل لشكر آورده و فرموده اگر به من رحم نمي كنيد به اين طفل رحم كنيد و بعد با تير دشمن بر روي دست امام (ع) به شهادت رسيده آنگاه آنحضرت از اسب پياده شده و با شمشير زمين را شكافته و بر او نماز خوانده و وي را دفن كرده، علي اصغر نام دارد، گر چه اگر بپذيريم كه حسين (ع) بر او نماز هم خوانده، سن طفل را بايد حدود شش سال بدانيم زيرا كه بر كمتر از شش ساله نماز واجب نيست و استحباب آن هم معلوم نمي باشد، از اينرو بعيد به نظر مي رسد. پس چنانچه سن طفل كمتر از شش سال پنداشته شود بايد در نماز خواندن امام بر طفل ترديد كرد. [6] .

براي امام (ع) طفل ديگري نيز ظهر عاشورا متولد شده، كه مادر او را، ام اسحاق بنت طلحة بن عبيدالله تيميه دانسته اند. [7] .

گفته اند: در همان حال كه امام (ع) سوار بر اسب بود، آن كودك نور سيده را آوردند و امام (ع) در گوش وي اذان گفت و كام او را برداشت كه ناگاه تيري از سوي دشمن افكنده شده و گلوي طفل را از هم دريد، امام حسين (ع) تير از گلوي كودكي بيرون كشيد و او را به خونش آغشته مي ساخت و مي فرمود: و الله لأنت أكرم علي الله من الناقة،


و لمحمد أكرم علي الله من الصالح، بخدا سوگند كه تو از ناقه بر خدا گرامي تري! و محمد هم از صالح بر خدا گرامي تر است! سپس آمد و او را پهلوي فرزندان و برادرزادگان خود نهاد. [8] .


پاورقي

[1] ارشاد، ص 240.

[2] ارشاد، ص 240.

[3] مثير الاحزان، ص 36. مقتل خوارزمي، ج 2، ص 32.

[4] ارشاد، ص 240.

[5] عبارت «و دفنه» در نسخه چاپي از مقتل الحسين خوارزمي ندارد، ر. ک: ج 2، ص 32 طبع نجف وي در نسخه خطي که در سال 986 ق نگاشته شده موجود است.

[6] ر. ک: تحقيق درباره اولين اربعين، سيد محمد علي قاضي طباطبائي، چاپ دوم، تبريز 1397 ه.

[7] تحقيق درباره اولين اربعين، ص 673 به نقل از «حدائق الورديه».

[8] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 218، چاپ نجف.