بازگشت

شهادت قاسم


حميد بن مسلم مي گويد: در اين گير و دار بوديم كه ديدم پسركي بسوي ما مي آيد كه چهره اش همانند پاره ماه بود، در دستش شمشيري، و در تنش پيراهني و ازاري، و نعليني پوشيده بود كه بند يكي از آندو پاره بود و فراموش نمي كنم كه آن بند كفش پاي چپش بود. عمرو بن سعيد بن نفيل ازدي، چون او را ديد، گفت: بخدا سوگند: اكنون بر او حمله مي برم، به او گفتم: سبحان الله! تو ازاين كار چه هدفي داري؟ همان كساني كه دور او را گرفته اند و حتي يك نفر از ايشان را باقي نمي گذارند، او را كفايت مي كنند! گفت: بخدا سوگند! من بر او حمله خواهم كرد، پس بر او حمله كرد و پيش از آنكه اين نوجوان روي برگرداند، با شمشير چنان بر سرش كوبيد كه فرقش شكافته شد.

پسرك با رو به زمين افتاد و فرياد زد: اي عموجان! و با اين كلمه، از حسين (ع) ياري خواست!

حميد بن مسلم مي گويد: حسين (ع) با شنيدن فرياد استغاثه، مانند باز شكاري


صفوف لشكر را شكافت، و همانند شير خشمگين حمله افكند و شمشيري به سوي عمرو بن سعيد بن نفيل فرود آورد، عمر، دست خويش را سپر قرار داد، اما دستش از مرفق جدا گرديد و به يك سو افتاد و در اثر اين ضربت چنان فرياد كشيد كه دوستانش به ياريش شتافتند، حسين (ع) او را رها كرد و از صحنه دور شد، اما بدن مجروح عمر، در ميان گرد و غبار پيدا نبود، و هجوم سواركاران لشكر عمرسعد نه تنها كه او را نجات نداد، بلكه پيكرش در زير سم اسبان لگدكوب و هلاك گرديد. گرد و غبار كه فرو نشست، حسين خود را بر بالاي سر آن نوجوان رسانيد، و او را در حالي كه پاشنه پا بر زمين مي ساييد و جان مي داد، در برابر خويش ديد.

حسين (ع) فرمود: رحمت خدا دور باد از گروهي كه ترا كشتند! به خاطر تو، پيامبر خدا (ص) در روز قيامت دشمن ايشان باشد.

آنگاه فرمود: بخدا سوگند! بر عمويت دشوار است كه تو او را به ياري بخواني ولي پاسخت ندهد و يا پاسخ بدهد اما تو را سودي نبخشد، زيرا امروز روزي است كه فريادش بسوي خدا بلند، و دشمنانش بسيار، و يارانش اندك است.

سپس حسين (ع) پيكر او را از زمين برداشته و به سينه چسبانيد و به جانب خيمه ها مي برد، در حالتي كه پاهاي آن نوجوان به زمين كشيده مي شد، او را آورد و در كنار فرزند جوانش علي اكبر و ديگر شهيدان خاندان خويش بر زمين نهاد. من پرسيدم: اين پسر كه كشته شد چه نام داشت؟

پاسخ شنيدم: او قاسم فرزند حسن بن علي بن ابي طالب (ع) است. [1] .


پاورقي

[1] طبري، ج 5، ص 447.