بازگشت

شهادت حنظله


آنگاه «حنظلة بن اسعد شبامي» از سپاه حسين (ع) بيرون آمد و فرياد زد:

اي اهل كوفه! اي گروه! من مي ترسم كه امروز شما همچون روز احزاب باشد. اي گروه! من نگران روز فرياد (و رستاخيز) براي شما هستم. اي مردم! حسين را نكشيد كه خداوند به عذابي شما را نابود سازد و به راستي آن كس كه دورغ بست زيانكار شد. [1] .

حسين (ع) به او فرمود: اي پسر اسعد، خدا تو را رحمت كند، ايشان آن هنگام سزاوار عذاب گرديدند كه پيش از جنگ، از دعوت به حق تو، سرباز زدند، و در برابر تو و دوستانت ايستادند، و پاسخ ناشايست دادند، اكنون ايشان چگونه بپذيرند در حالي كه برادران نيك تو را كشته اند؟ [2] .

عرض كرد: راست گفتي جانم به فدايت. آيا وقت آن نرسيده كه به سراي ديگر بشتابيم و به برادران خود بپيونديم؟

فرمود: آري. برو بسوي آنجا كه از دنيا و آنچه در آن است براي تو بهتر است، بسوي سرا و سروري كه جاودان و زوال ناپذير است. [3] .

حنظله گفت: ألسلام عليك يا أبا عبدالله، صلي الله عليك و علي أهل بيتك.

سپس پيش رفت و همچون قهرمانان جنگيد و هيچ ترس و هراسي به خود راه نداد تا به شهادت رسيد، درود خدا بر او باد. [4] .



پاورقي

[1] ارشاد، ص 238.

[2] کامل، ج 2، ص 568.

[3] لهوف، ص 47.

[4] کامل، ج 2، ص 568، لهوف، ص 48.