بازگشت

نماز ظهر شهادت


ابوثمامه عمرو بن عبدالله صائدي، چون قتل پي در پي ياران را ديد، به حسين (ع) عرض كرد: يا اباعبدالله! فدايت شوم! اين لشكر به تو نزديك شده اند، اما تا ما كشته نشويم تو را نكشند، من دوست دارم و اگر خدا بخواهد نماز را كه اينك وقت آن رسيده است بر پاي دارم و آنگاه نزد خدا روم!

حسين (ع) فرمود: نماز را يادآور شدي! خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد! آري اول وقت است، از اينان بخواهيد از ما دست بردارند تا نماز بخوانيم.

چون اين پيام به دشمن رسيد، حصين بن تميم گفت: نماز شما قبول نيست! حبيب بن مظاهر پاسخ داد: بگمان تو، نماز خواندن پيامبر قبول نيست؟ ولي نماز ميخواره اي [1] چون تو قبول است؟ [2] .

امام (ع) به زهير بن قين و سعيد بن عبدلله حنفي دستور داد، از هجوم دشمن پيشگيري


كنند، سپس آن حضرت نماز ظهر را با نيمي از يارانش بپا داشت. [3] و چون در محاصره دشمن بود نماز خوف بجاي آورد.

گفته اند كه سعيد بن عبدالله حنفي، جلوي حسين (ع) ايستاد و خود را هدف تيرهاي دشمن قرار داد، او پيوسته از امام نگاهباني مي كرد بگونه اي كه حسين (ع) به هر سو كه مي گرديد او پيش رويش خويشتن را سپر مي ساخت، تا هنگامي كه بر اثر اصابت تيرهاي بسيار توانش را از دست داد و بر زمين افتاد [4] و در اين حال مي گفت:

پروردگارا! لعنت عاد و ثمود را بر آنها فرست و پيامبرت را از جانب من سلام برسان، و آنچه از درد و زخم را كه به من رسيده است، به او ابلاغ كن، كه من در ياري فرزند دختر پيامبر تنها پاداش تو را خواهانم. سپس جان به جان آفرين تسليم كرد، در حالي كه بجز زخم نيزه و شمشير سيزده زخم تير بر تن داشت. [5] .


پاورقي

[1] بنابر اينکه «خمار» باشد ميخواره ترجمه شد و گرنه در برخي از نسخه ها «حمار» آمده است.

[2] طبري، ج 5، ص 439.

[3] لهوف، ص 48.

[4] طبري، ج 5، ص 441.

[5] لهوف، ص 48. طبري نيز به اجمال همين مضامين را آورده است.