بازگشت

پاي بندي حسين به صلح حسن


از آنجا كه هدف نگارنده در اين نوشتار، بيان همه ادوار زندگي حسين (ع) نيست، بدون هيچگونه مقدمه چيني خاطر خوانندگان عزيز را به اين مطلب جلب مي نمايم كه حسين (ع) در روزگار امامت امام مجتبي (ع) نه به عنوان يك برادر و پشتيبان، بلكه به عنوان پيروي صادق، در كنار برادر بود و رهبري او را ارج مي نهاد و حركتهاي اصلاح طلبانه وي را مي ستود، او بيش از ديگران به موقعيت و مقام امامت در جامعه اسلامي آگاه بود و نيك مي دانست كه اگر چه خود همه شرايط ملاكهاي رهبري را داراست، اما چون شخص لايق ديگري عهده دار اين مقام است، مي بايست سكوت اختيار كند و مطيع و منقاد و تسليم اوامر او باشد. [1] .

از اينرو نه تنها در زمان حيات امام حسن (ع) بلكه حتي پس از شهادت آن حضرت، پيمان امام مجبتي (ع) با معاويه را محترم مي شمرد و با آنكه شيعيان عراق طي نامه اي خلع معاويه را از او خواستار شدند و بيعت خود را به وي اعلام داشتند ولي حسين (ع) هرگز نپذيرفت و پاسخ نوشت:


عهد و پيماني را كه با معاويه بسته شده است را نمي تواند نقض كند و ناگزير بايد تأمل نمايد تا عمر معاويه به سر آيد. [2] .

آورده اند كه: چون خبر رحلت امام حسن (ع) به كوفه رسيد، بزرگان ايشان گرد آمدند و نامه تسليت براي امام حسين (ع) نوشتند.

جعدة بن هبيرة بن ابي وهب كه از همگان در دوستي و محبت صميمي تر بود، چنين نوشت:

«اما بعد، شيعيان شما كه اين جايند مشتاق شمايند و جانهايشان هواي تو دارد و هيچكس را با تو برابر و هم سنگ نمي دانند و همگي به صحت و صوا بديد رأي برادرت در تأخير جنگ پي برده اند و مي دانند كه شما نسبت به دشمنان خشن و سخت گيري، اگر دوست داري كه خلافت را در دست گيري پيش ما بيا، كه ما جان خود را براي فداكاري تا حد مرگ آماده كرده ايم».

اما حسين ضمن اظهار پاي بندي به قرارداد امام مجتبي (ع) در پاسخ آنها نوشت: خدايتان رحمت فرمايد! بر زمين بچسبيد و در خانه ها كمين كنيد و تا هنگامي كه معاويه زنده است از اينكه مورد بدگماني قرار بگيريد پرهيز نماييد، اگر خداوند براي او چيزي پيش آورد و من زنده بودم انديشه خود را براي شما خواهم نوشت. [3] .


پاورقي

[1] درباره موقعيت و مقام امامت، آثار حديثي و کلامي بسيار از ديرباز تا کنون نگاشته شده که حتي ذکر نام آنها کتابي مستقل را طلب مي‏کند، خوشبتانه دوست فاضل ما، آقاي عبدالجبار الرفاعي، از پژوهشگران عراقي مقيم ايران، کتابنامه مفصل تحت عنوان: «الامامه» (تعريف بمصادر الامامه في التراث الشيعي) گردآوري کرده‏اند، که در شماره‏هاي پياپي مجله «تراثنا» به چاپ رسيده است. ولي آنچه درباره مبناي سکوت حسين (ع) به هنگام امامت حسن (ع) آورده‏ايم مبتني است بر احاديث کتاب الحجة کافي، به ويژه حديث نخست از باب «ان الارض لا تخلوا من حجة».

لازم به يادآوري است:

تا زماني که امام پيشين رحلت نکرده، امام پس از او به امر خدا مأمور به تسليم و اتباع است، مسأله اين نيست که في المثل لياقت و درايت را تشخيص مي‏دهد و از اين باب ساکت مي‏ماند. البته کار امام به دليل عصمت او کلا عين حکمت و صلاح و مرضي خداست و بدون اذن خدا از امام و پيغمبر سخني يا فعلي يا تقريري صادر نمي‏شود، مسأله اصلي اين است که هر يک از امامان دوازده گانه قيام يا قعودشان به امر خدا و عهدي از پيغمبر (ص) بوده است نه اينکه بر اساس تروي و تظني و تشخيص حدسي از پيش خود تصميم مي‏گرفتند.

[2] ارشاد، ص 200. انساب الاشراف، ج 3، ص 150.

[3] اخبار الطوال، ص 222. انساب الاشراف، ج 3، ص 152.