بازگشت

عبيدالله بن حر جعفي


113)ابومخنف گفت: عبدالرحمن بن جندب ازدي نقل كرد: عبيداللَّه بن زياد بعد از كشته شدن حسين، اشراف كوفه را مورد تفقد و دلجويي قرار داد ولي عبيداللَّه بن حُرّ را نديد. بعد از چند روز عبيداللَّه بن حر نزد او آمد، ابن زياد به او گفت: اي پسر حرّ كجا بودي؟ گفت: بيمار بودم. ابن زياد گفت: بيمار روح يا جسم! وي پاسخ داد: بيماري روح خير، ولي بيماري جسم داشتم كه خدا با نعمت سلامتي بر من منت نهاد. ابن زياد گفت: دروغ گفتي تو با دشمن ما بودي. وي گفت: اگر با دشمن تو بودم مشخص مي شد زيرا فردي مانند من پوشيده نمي تواند باشد. راوي گفت: ابن زياد لحظه اي از او غافل شد كه ابن حرّ بيرون آمد و بر اسب خود سوار شد ابن زياد گفت: پسر حرّ كجاست؟ گفتند: مدتي پيش رفت. گفت: او را بياوريد. نگهبانان نزد او رفته و گفتند: دعوت امير را اجابت كن. عبيداللَّه بن حر اسبش را حركت داد و گفت: به عبيداللَّه پيغام دهيد كه هرگز با پاي خويش نزد او نخواهم آمد. سپس به منزل احمر بن زياد طائي رفت. در آنجا يارانش دور او جمع شدند آنگاه به كربلا رفته و قتلگاه ياران حسين را ديد و براي او و يارانش طلب مغفرت نمود سپس در مدائن منزل گزيد و در اين مود گفت:

امير خائن و براستي خيانت پيشه (در سرزنش من) مي گويد: تو نبودي كه همراه فرزند فاطمه جنگيدي!

در حسرتم چرا او را ياري نكرده ام. باشد كه از اين ندامت به راه راست رهنمون شوم.


بدرستي كه من از حمايت كنندگان او نبودم از اين رو حسرت مي خورم كه چرا او را همراهي نكردم.

خداوند ياري كنندگان وي را از باران رحمت پيوسته اش سيراب كند.

بر فراز قبرها و جنازه هاي آنان ايستادم، چشمانم پر از اشك شد و به گريه افتادم.

به جان خويش سوگند كه اين حاميان سبز پوش كه سلحشوران ميدان نبرد بودند شتابان به جنگ مي رفتند.

در ياري فرزند دختر پيامبرشان پشت در پشت بر شير نمايان فريبكار شمشير كشيدند.

اگر كشته شوند پس هر كسي كه براي اين به زمين بيفتد پاك شده است، زيرا وي با طيب خاطر خويشتن را قرباني كرده است.

هيچ بيننده اي برتر از ايشان را نخواهد ديد كه به هنگام مرگ شريف اند و همچون نوري فروزان مي درخشند.

آنها را به ستم كشتيد و آرزوي دوستي ما را داريد. اين فكر را رها كنيد ما قابل سرزنش نيستيم.

به جان خودم سوگند شما ما را به جنگ ايشان مجبور كرديد پس ما به شدت از شما بيزاريم.

بارها تصميم گرفته ام با سپاه بزرگي به سوي گروهي كه از حق به ظلم و انحراف كشيده شدند، بروم.

دست نكه داريد و الّا شما را با سپاهي دور مي كنيم كه بر شما شديدتر از لشگر ديلميان حمله خواهند كرد.