بازگشت

اعزام شمر بن ذي الجوشن به كربلا


58) ابومخنف گفت: ابوجناب كلبي نقل كرد: سپس عبيداللَّه بن زياد به عمر بن سعد نامه نوشت:

اما بعد از حمد و ثناي خدا، من تو را به سوي حسين نفرستادم كه از او دست برداشته و وقت بگذراني يا او را به صلح و ادامه ي زندگي اميدوار نمائي و نزد من به شفاعت او بنشيني... نگاه كن اگر حسين و يارانش بر دستور ما تمكين كرده و تسليم شدند، آنها را سالم نزد من فرستاده و چنانچه خودداري نمودند به ايشان بتاز تا آنان را كشته و قطعه قطعه نمائي. زيرا ايشان مستحق اين كار هستند پس از كشته شدن بر او اسب بتازان، زيرا او ناسپاس، سركش، قطع كننده ي ارحام و بسيار ستمگر است و مي دانم كه اين اقدام پس از مرگ ضرري به او نمي زند ولي به با خود عهد كرده ام كه اگر او را كشتم با وي چنين نمايم. اگر تو به دستور عمل كردي، پاداش انسان حرف شنو و مطيع دريافت خواهي كرد و اگر خودداري نمودي، از فرماندهي سپاه ما كنار رو و سپاهيان را به شمر بن ذي الجوشن واگذار، زيرا ما به او دستورات لازم را گفته ايم. والسلام.