بازگشت

حروراء


مختار با سپاه خود حركت كرد و در حروراء [1] مستقر شد تا بين لشكر مصعب و كوفه حائل شود، مصعب با سپاه خود آمد و در مقابل سپاه مختار صف آرائي نمود.

مصعب، مهلب بن ابي صفره را فرمانده ي ميمنه ي سپاه خود كرد، و بر ميسره عمر بن عبيدالله و بر سپاه سوراه عباد بن حصين را امير نمود.

مختار نيز بر ميمنه سليم بن يزيد كندي، و بر ميسره سعيد بن منقذ همداني، و بر سپاه سواره ي خود عمرو بن عبدالله و بر پيادگان مالك بن عبدالله فرماندهي داد.

آنگاه مختار در برابر هر يك از قبائل پنجگانه ي بصره مردي از ياران خود را فرستاد، پس سعيد بن قيس بر قبيله ي بكر و عبدالقيس كه در ميمنه ي سپاه مصعب بودند حمله كرد و درگيري شديدي روي داد.

مصعب به دنبال مهلب فرستاد و از او خواست تا حمله كند، مهلب گفت: در انتظار فرصت مي باشم.

مختار، عبدالله بن جعده را فرمان داد تا به جمعيتي كه برابرش صف كشيده اند حمله كند، عبدالله بن جعده به قبيله ي عاليه حمله ي سختي كرد و آنان را مجبور به عقب نشيني كرد تا به جايگاه مصعب رسيدند، مصعب و يارانش زانو بر زمين نهادند و ساعتي مقاتله كردند تا اينكه عبدالله بن جعده و يارانش به جاي خود بازگشتند.

پس مهلب با سپاه خود حمله ي سختي به سپاه مختار نمودند و آنان را پراكنده


كردند [2] .

در آن هنگام يكي از فرماندهان سپاه مختار به نام عبدالله بن عمر نهدي- كه از اصحاب علي عليه السلام در صفين بوده است- گفت: بار خدايا! من هم اكنون بر همان عقيده هستم كه شب پنجشنبه در صفين داشتم، خدايا! من از افعال اين گروه كه ميدان مبارزه را رها كرده و فرار كردند بيزارم؛ پس شمشير كشيد و مبارزه كرد تا كشته شد.

پس مالك بن عمرو نهادي كه فرمانده ي پيادگان و مشغول جنگ بود اسبش را آوردند و سوار شد و در حالي كه سپاه مختار پراكنده شده بودند گفت: سواري را مي خواهم چه كنم؟! بخدا قسم در اينجا كشته شوم به از آن است كه در خانه ام مرا به قتل برسانند؛ آنگاه فرياد كشيد: صاحبان بصيرت كجايند؟ پس در حدود پنجاه نفر گرد او جمع شدند، هنگام غروب بود كه بر اصحاب محمد بن اشعث حمله كردند كه نزديكشان بودند، پس محمد بن اشعث و يارانش كشته شدند، آنگاه مختار فرياد برآورد و فرمان حمله ي مجدد داد.

ياران مختار بر سپاهيان مصعب حمله كردند و آنان را شكست دادند، مختار فرمان داد تا مناديش ندا در دهد: «يا محمد» و اين علامت و رمزي بود بين او و يارانش، پس بر مصعب حمله بردند و او را وادار به عقب نشيني كردند، و مختار با يارانش تا سپيده دم مي جنگيدند و چون صبح شد ديگر كسي نزد مختار نبود و يارانش برخي پراكنده و گروهي كشته شده بودند.


پاورقي

[1] حروراء قريه‏اي نزديک کوفه است (معجم البلدان 245 /2).

[2] کامل ابن ‏اثير 270 /4.