بازگشت

جنگ با شورشيان


مختار سپاهيانش را در بازار منظم نمود و در آنجا بنائي نبود، و ابراهيم بن اشتر را امر كرد كه بسوي قبيله ي مضر رود كه رئيس آن شبث بن ربعي و محمد بن عمير بن طارد بود و آنان در كناسه گرد آمده بودند، و ابراهيم را بسوي اهل يمن نفرستاد زيرا ابراهيم خود از آنان بود و مختار بيم آن داشت كه ابراهيم با آنها شدت عمل در جنگ ننمايد، و مختار خود متوجه اهل يمن گرديد كه در ميدان سبيع اجتماع كرده بودند و نزد خانه ي عمر و بن سعيد ايستاد و احمر بن شميط و عبدالله بن كامل را پيشاپيش خود قرار داد و سفارش لازم كرد كه از همان راهي كه مي گويد به ميدان سبيع بروند و به آنان گفت: قبيله ي شبام به من خبر داده اند كه شورشيان از پشت سر مي آيند.

آن دو همانگونه كه مختار گفته بود عمل نمودند، به اهل يمن خبر رسيد كه آن دو مي آيند، اهل يمن دو دسته شدند و با آن دو فرمانده و يارانشان جنگ سختي نمودند، اصحاب احمر بن شميط و عبدالله بن كامل پراكنده شدند عقب نشيني كردند و نزد مختار آمدند، مختار سراغ احمر بن شميط و عبدالله بن كامل را گرفت، آنان اظهار بي اطلاعي كردند.

مختار خود بسوي آن گروه حركت كرد تا به خانه ي ابي عبدالله جدلي رسيد و ايستاد و سپس عبدالله بن قراد را با چهارصد سوار به كمك عبدالله بن كامل فرستاد و او را گفت: اگر ابن كامل كشته شده است تو بر سپاهيان فرمانده باش و اگر زنده بود سيصد


نفر از يارانت را به او داه و خود با صد نفر بسوي ميدان سبيع حركت كن و از طرف حمام قطن به آنجا حركت كن.

عبدالله بن قراد آمد و عبدالله بن كامل را يافت كه با گروهي از يارانش استقامت كرده و مي رزمند، سيصد نفر از سپاهيانش را به او واگذار نمود و خود با صد نفر تا نزد مسجد عبدالقيس آمد و يارانش را گفت: من پيروزي مختار را دوست دارم ولي هلاكت اشراف و بزرگان قبيله ي خود را مكروه مي دارم و سوگند بخدا من مرگ را به از هلاكت آنان كه بدست من انجام شود مي دانم، ولي صبر كنيد چون به من خبر رسيده كه قبيله ي شبام از پشت سر آنان مي آيند، شايد آنان وارد جنگ شوند و ما را معاف دارند. يارانش پذيرفتند، پس در همان جا يعني مسجد عبدالقيس متوقف شدند [1] .


پاورقي

[1] کامل ابن ‏اثير 233 /4.