بازگشت

سويد بن عبدالرحمن


آنگاه ابراهيم بازگشت بعد از آنكه آنان را منهزم نمود تا به ميدان «اثير» رسيد، در آنجا ايستاد و با شعار خودشان آنان را خواند، چون سويد بن عبد الرحمن- كه از فرماندهان ابن مطيع بود- خبردار شد، به طرف ابراهيم و سپاهيانش آمد و اميد داشت


كه آنان را از پاي درآورد تا نزد ابن مطيع منزلتي كسب كند، ابراهيم يارانش را گفت: اي سپاهيان خدا! پياده شويد، شما به پيروزي سزاوارتريد از اين فساق كه خونهاي اهل بيت پيامبر را ريخته اند.

ياران ابراهيم پياده شدند و بر سپاهيان سويد بن عبد الرحمن حمله كردند و آنان را شكست دادند تا به كناسه عقب راندند، اصحاب ابراهيم به او گفتند: خوب است آنها را تعقيب نمائيم، ابراهيم گفت: بايد به نزد مختار رفته تا او را ياري دهيم، و چون او و يارانش بدانند ما آنها را ياري مي كنيم در آنها نيرو و قوتي بيشتر پديد آيد، و شايد گروهي به جنگ با مختار پرداخته باشند. [1] .

ابراهيم با يارانش مي آمد، چون نزديك خانه مختار رسيد فرياد گروهي كه در آنجا گرد آمده و مي جنگيدند بلند بود، شبث بن ربعي از طرف «سبخه» آمده بود، مختار به يزيد بن انس مأموريت داده بود تا با او مقابله كند، و حجار بن ابجر نيز به طرف مختار و يارانش حمله كرده بود، كه مختار احمر بن شميط را در برابر او قرار داد.

ياران مختار مشغول جنگيدن بودند كه ابراهيم از ناحيه قصر دارالاماره آمد، خبر به حجار و اصحابش رسيد كه از پشت سر آنها ابراهيم مي آيد، آنان از آن مواضع خود متفرق شدند و به كوچه ها رفتند پيش از آنكه ابراهيم و يارانش برسند.

ياران مختار بر شبث بن ربعي حمله ور شدند تا اينكه بناچار از موضع خود عقب نشيني كرد و نزد ابن مطيع آمد و گفت: بسوي ديگر فرماندهان بفرست تا بيايند و همه ي مردم را گردآور و بسوي اين گروه اعزام كن و كساني را بفرست كه به آنها وثوق داري كه بتوانند با آنها مقاتله كنند، زيرا امر اين جماعت قوي گشته و مختار قيام كرده است.

چون به مختار خبر رسيد كه شبث بن ربعي از ابن مطيع خواسته است تا فرماندهان و مردم را گردآورد و به جنگ با آنان بفرستد، خود و گروهي از يارانش به


پشت «دير هند» نزديك «بستان زائده» در سبخه رفتند.


پاورقي

[1] کامل ابن ‏اثير 218 /4.