بازگشت

خطبه ي فاطمه ي صغري


از اينكه در اين روايت، فاطمه، توصيف به صغري شده است، معلوم مي گردد كه امام حسين عليه السلام را دختر ديگري فاطمه نام بوده است كه از او بزرگتر بوده، يا اينكه اين توصيف وجهي ندارد. بعضي احتمال داده اند كه اين فاطمه همان تنها دختر امام حسين عليه السلام است و توصيف او به صغري نسبت به فاطمه ديگري است كه ممكن است او اولاد اميرالمؤمنين عليه السلام باشد ولي اين احتمال بعيد بنظر مي رسد و در اشعاري كه به زينب عليه السلام منسوب است آمده:



يا اخي فاطمة الصغيرة كلمها

فقد كاد قلبها ان يذوبا



كه از فاطمه با وصف صغيره ياد شده است، اگر چه محتمل است كه اين توصيف به لحاظ صغر سن باشد نه مقايسه با فرد ديگر كه با او همنام و از او بزرگتر است؛ و قرينه ي ديگري كه دلالت دارد كه اين فاطمه دختر امام حسين عليه السلام است نه دختر اميرالمؤمنين عليه السلام اينكه در متن خطبه مردم كوفه را مخاطب قرار داده و مي گويد: «كما قتلتم جدنا بالامس» كه مراد از «جدنا» اميرالمؤمنين علي عليه السلام است.

نوشته اند كه فاطمه ي صغري عليها السلام اين خطبه را (خطاب به مردم كوفه) ايراد فرمود:

الحمد لله عدد الرمل و الحصي و زنة العرش الي الثري، احمده و اؤمن به و اتوكل عليه، و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان اولاده ذبحوا بشط الفرات من غير ذحل و لا ترات.

اللهم اني اعوذ بك ان افتري عليك الكذب، و ان اقول خلاف ما انزلت عليه من اخذ العهود لوصيه علي بن ابي طالب عليه السلام المسلوب حقه المقتول من غير ذنب، كما قتل ولده بالامس في بيت من بيوت الله، و بها معشر مسلمة بالسنتهم، تعسا لرؤوسهم! ما دفعت عنه ضيما في حياته و لا عند مماته،


حتي قبضته اليك محمود النقيبة، طيب الضريبة، معروف المناقب، مشهور المذاهب، لم تأخذه فيك لومة لائم و لا عذل عاذل، هديته يا رب للاسلام صغيرا، و حمدت مناقبه كبيرا، و لم يزل ناصحا لك و لرسولك صلواتك عليه و آله حتي قبضته اليك زاهدا في الدنيا غير حريص عليها، راغبا في الآخرة مجاهدا لك في سبيلك، رضيته فاخترته و هديته الي طريق مستقيم.

اما بعد يا اهل الكوفة، يا اهل المكر و الغدر و الخيلاء، انا اهل بيت ابتلانا الله بكم، و ابتلاكم بنا، فجعل بلاءنا حسنا، و جعل علمه عندنا و فهمه لدينا، فنحن عيبة علمه و وعاء فهمه و حكمته، و حجته في الارض في بلاده لعباده، اكرمنا الله بكرامته، و فضلنا بنبيه صلي الله عليه وآله وسلم علي كثير من خلقه تفضيلا، فكذبتمونا و كفرتمونا و رايتم قتالنا حلالا و اموالنا نهبا، كانا اولاد الترك او كابل كما قتلتم جدنا بالامس، و سيوفكم تقطر من دمائنا اهل البيت لحقد متقدم، قرت بذلك عيونكم و فرحت به قلوبكم اجتراء منكم علي الله، و مكرا مكرتم و الله خير الماكرين، فلا تدعونكم انفسكم الي الجذل بما اصبتم من دمائنا و نالت ايديكم من اموالنا، فان ما اصابنا من المصائب الجليلة و الرزايا العظيمة في كتاب من قبل ان نبراها ان ذلك علي الله يسير لكيلا تأسوا علي ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم و الله لا يحب كل مختال فخور.

تبا لكم فانظروا اللعنة و العذاب، فكأن قد حل بكم، و تواترت من السماء نقمات فيسحتكم بما كسبتم و يذيق بعضكم بأس بعض، ثم تخلدون في العذاب الاليم يوم القيامة بما ظلمتمونا، الا لعنة الله علي الظالمين، ويلكم اتدرون اية يد طاعنتنا منكم، او اية نفس نزعت الي قتالنا، ام باية رجل مشيتم الينا تبغون محاربتنا، قست قلوبكم و غلظت اكبادكم و طبع علي افئدتكم و ختم علي سمعكم و بصركم، و سول لكم الشيطان و املي لكم


و جعل علي بصركم غشاوة فانتم لا تهتدون.

تبا لكم يا اهل الكوفة، كم ترات لرسول الله صلي الله عليه وآله وسلم قبلكم، و ذحوله لديكم، ثم غدرتم باخيه علي بن ابي طالب عليه السلام جدي، و بنيه عترة النبي الطيبين الاخيار و افتخر بذلك مفتخر فقال:



نحن قتلنا عليا و بني علي

بسيوف هندية و رماح



و سبينا نساءهم سبي ترك

و نطحناهم فاي نطاح



فقالت: بفيك ايها القائل الكثكث و لك الاثلب، افتخرت بقتل قوم زكاهم الله و طهرهم، و اذهب عنهم الرجس، فاكظم واقع كما اقعي ابوك، و انما لكل امري ء ما قدمت يداه، حسدتمونا ويلا لكم علي ما فضلنا الله.



فما ذنبنا ان جاش دهرا بحورنا

و بحرك ساج لا يواري الدعامصا



ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء، و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور.

خداي را سپاس مي گويم به شماره ي ريگها و تعداد شنها، و او را مي ستايم به عظمت و سنگيني عرش تا فرش، به او ايمان آورده ام، و نيز بر او توكل مي كنم و گواهي مي دهم كه معبودي جز خداوند يگانه نيست، و محمد صلي الله عليه وآله وسلم بنده و فرستاده ي اوست، همان رسولي كه فرزندان او را (تشنه كام) در كنار فرات سر بريدند! با آنكه آنان كسي را نكشته بودند تا مورد انتقام و قصاص قرار گيرند.

بار الها! به تو پناه مي برم از اينكه سخني را به دروغ و ناروا به تو نسبت دهم، و بر خلاف آنچه نازل كرده اي، سخني بر زبان آورم!

پيامبر تو براي جانشين خويش علي بن ابي طالب عليه السلام پيمان گرفت، ولي حق او را غصب كردند و او را بي گناه كشتند، همانسان كه ديروز فرزند او را در خانه اي از خانه هاي خدا شهيد كردند، هم آنان كه به زبان مسلمان بودند، كه نابود باد اين مسلماني.

(پروردگارا! اين مردم) علي عليه السلام را ياري نكردند، نه در زمان حيات او و نه به


هنگام رحلت، تا او را به جوار رحمت خود فراخواندي كه او اخلاقي پسنديده و نهادي پاك و زيبنده داشت، فضايل او شهره ي خاص و عام، و راه و روش او روشن و آشكار، از نكوهش نمي هراسيد و از ملامت هيچكس باكي نداشت، او را از كودكي به اسلام هدايت كردي، و در بزرگي خلق و خوي نيكو دادي و مناقب او را ستودي او با تو و پيامبر تو رفتاري با اخلاص و صادقانه داشت تا او را هم به جوار رحمت خود فراخواندي. او به دنيا هيچ علاقه و رغبتي نداشت و آزمند به آن نبود بلكه رغبت و ميل او به آخرت بود، در راه تو مجاهده كرد تا او را پسنديدي و برگزيدي و به صراط مستقيم هدايت نمودي.

هان اي مردم كوفه! اي اهل نيرنگ و بيوفايي و خودخواهي! ما خانداني هستيم كه خدا ما را به شما و شما را بوسيله ي ما مورد آزمون خويش قرار داد، ما از عهده ي اين آزمون الهي نيكو برآمديم. خداوند، (خزانه هاي) دانش و حكمت خود را به ما كرامت كرد و ما نگاهبان اين خزانه هاي اوئيم، و آن حجتي كه بر كره ي خاكي و بندگان خود گمارده است، ماييم. ما را به كرامت خود گرامي داشت و به سبب پيامبر خود محمد صلي الله عليه وآله وسلم ما را بر بسياري از آفريدگان خود برتري داد.

اما شما ما را ]با اينهمه سوابق روشن و تأكيدات الهي و سفارش رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم[ تكذيب كرديد، و (در حق ما) ناسپاسي ورزيديد، ريختن خون ما را حلال، و غارت و چپاول اموال ما را مباح دانستيد، گويي ما را نسل ترك و تاتاريم!!

ديروز نياي بزرگ ما را كشتيد و (امروز) از شمشيرهاي (برهنه ي شما) خون ما (خاندان) مي چكد! (چون كار ما بدين جا كشيد) به خاطر كينه هايي كه از ما در سينه هايتان داشتيد، چشمتان روشني گرفت و دلهاي شما شادمان شد! شما (همان كسانيد كه) به خداي جهانيان افتراء بستيد و با او از در نيرنگ


درآمديد و نيرنگ خدا از شما بيشتر و كارسازتر است.

زينهار! كه از ريختن خون ما و غارت اموال ما شادمان مباشيد، چرا كه اين مصيتبي كه بر ما فرود آمد، سرنوشتي بود كه در كتاب (مشيت الهي) و پيش از آفرينش (براي ما خاندان رسالت و امامت) رقم خورده بود، و اين براي خدا كار آساني است تا شما به آنچه از دست رفته است اندوه مخوريد و به آنچه شما را عنايت فرموده است خشنود نباشيد، و خداوند هركرا كه بر خود ببالد، دوست ندارد.

(اي مردم نيرنگ باز و بي ايمان!) نابود گرديد! (كه نابودي شما را گوارا است) و در انتظار كيفر الهي باشيد كه گويي دارد از راه مي رسد و (انگار مي بينم كه)بلاهاي آسماني مدام بر شما خواهد باريد و شما را به نابودي كشيده و در همين دنيا به جان يكريگر خواهد انداخت و در روز قيامت نيز در عذاب جاودانه ي الهي بسر خواهيد برد، چرا كه نسبت به ما به نا حق ستم كرديد و لعنت و نفرين خدا بر ستمگران باد!

واي بر شما! آيا مي دانيد با كدامين دست، نسبت به ما ستم كرديد؟ و با كدامين هيئت، به ريختن خون ما تن داديد؟ و با كدامين پا در نبردي (نا برابر) با ما مبارزه كرديد؟! دلهايتان (چون سنگ خاره) سخت، جگرهايتان پر از خشم و نفرت و آلودگي است، و دلها و گوشها و چشمهاي شما را مهر كرده اند!

ابليس، تمام زشتيها را در نظر شما زيبا جلوه داد و شما را (به آرزوهاي پوچ)اميدوار ساخت، و بر روي چشمان شما پرده اي (از فراموشي و غفلت) كشيد، كه اكنون راه را (از چاه) نمي شناسيد!

اي مردم كوفه! نابود گرديد كه شما را با رسول خدا كينه ها و دشمنيها است و در صدد انتقام از او برآمديد! آنگاه با برادر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم علي بن


ابي طالب عليه السلام- نياي بزرگوارمان- و نيز با فرزندان او كه عترت پيامبر و از برگزيدگان و پاكان (روي زمين) بودند، بيوفايي كرديد، (تا كار به آنجا كشيد) كه يكي از شما بر خود بباليد و اين شعر را گفت:

«ما علي و فرزندان او را كشتيم، با نيزه ها و شمشيرهاي هندي؛ و زنان آنها را همانند اسيران ترك اسير كرديم، و با آنان جنگيديم و آنان را كشتيم».

خاك بر دهان تو باد (اي گوينده ي اين شعر)، آيا به كشتار گروهي بر خود مي بالي كه خداوند آنان را پاكيزه و طيب قرار داد، و از هر پليدي و آلودگي در امانشان نگاه داشت؟! آري! در اين غم بسوز و بسان پدرت، همانند سگ بدن خود را بر زمين بساي!

(در آخرت) براي هر كس همان چيزي است كه از پيش فرستاره است. واي بر شما! كه نسبت به برتري و والايي و مزيتي كه خداوند به كرامت فرموده است، رشگ مي ورزيد:

«گناه ما چيست اگر درياهاي (فضل و دانش) ما سراسر جهان را فراگرفت ولي درياي تو چنان كوچك است كه حتي يك حيوان كوچك دريايي را نمي پوشاند؟!».

و اين فضل خداست به هر كه خواهد، او مي دهد، و كسي كه خدا نوري براي او قرار نداده باشد، هيچگاه نوري نخواهد داشت.

راوي اين خبر نقل كرده است كه با شنيدن اين خطبه ي رسا و گيرا، مردم به گريه درآمدند و گفتند: اي دختر پاكان! بس است، كه دلهاي ما را سوختي! و سينه هاي ما را برافروختي! و در اندرون ما آتش زدي. و در اين هنگام، فاطمه ي صغري عليها السلام لب از سخن بربست [1] .



پاورقي

[1] الاحتجاج 104 /2.