بازگشت

آتش زدن خيمه ها


در اين هنگام دشمن براي سوزاندن خيمه هاي اهل بيت عليهم السلام اقدام نمود در حالي كه زنان و فرزندان در خيام بودند، پس شعله هايي از آتش آوردند در حالي كه يكي از آنها فرياد مي زد: «احرقوا بيوت الظالمين!!» «سرا پرده ي ظالمين را بسوزانيد!!» و ايشان آتش در خيمه ها افكندند! دختران رسول خدا از خيمه ها خارج شده و مي گريختند در حالي كه آتش آنها را از پشت سر تعقيب مي كرد! بعضي از كودكان يتيم دامن عمه را گرفته تا از آتش محفوظ بمانند و از ظلم دشمنان در امان باشند، و بعضي در بيابان متواري و برخي به آن ستمگراني كه دلهايشان خالي از مهرباني و عطوفت بود استغاثه مي كردند.

امام سجاد عليه السلام در طول حياتش بعد از شهادت امام حسين عليه السلام هر گاه خاطره هاي تلخ روز عاشورا را به ياد مي آورد با اشك و اندوه فراوان مي فرمود: بخدا سوگند هيچ گاه به عمه ها و خواهرانم نظر نمي كنم جز اينكه گريه گلويم را مي گيرد و ياد مي كنم آن لحظات را كه آنها از خيمه اي به خيمه ي ديگر مي گريختند و منادي سپاه كوفه فرياد مي زد كه: خيمه هاي اين ستمگران را بسوزانيد! [1]

حميد بن مسلم مي گويد: عمر بن سعد نزديك خيمه هاي امام آمد، زنان برخاسته و رو در روي او فرياد برآوردند و گريستند، پس او به اصحابش گفت: كسي حق ندارد كه در خيمه هاي اين زنان درآيد و متعرض اين جوان مريض (امام سجاد) شود. زنان از او خواستند تا لباسهاي غارت شده ي آنان را به ايشان بازگرداند، تا خود را بپوشانند، عمر بن سعد گفت: كسي كه از متاع اين زنان چيزي برداشته بازگرداند؛ بخدا سوگند احدي از آن گروه چيزي را باز پس نداد، پس عمر بن سعد گروهي را به


خيمه و سراپرده ي زنان گماشت و دستور داد آنها را نگهداري كنند تا كسي از خيمه ها خارج نگردد و آنان را آزار ندهند. آنگاه عمر بن سعد به چادر خود بازگشت [2] .

مؤلف كتاب «معالي السبطين» نقل كرده است كه: شامگاه روز عاشورا دو طفل در اثر دهشت و تشنگي جان سپردند، و چون زينب كبري براي جمع عيال و اطفال جستجو مي كرد آن دو طفل را نيافت تا اينكه آنها را در حالي كه دست در گردن يكديگر داشتند پيدا كرد كه آنها از دنيا رفته بودند [3] .


پاورقي

[1] حياه الامام الحسين 298 /3.

[2] ارشاد شيخ مفيد 113 /2.

[3] وسيله‏الدارين 297.