بازگشت

فرمان يورش


عمرو بن حجاج فرياد برآورد و به سپاه كوفه گفت: اي نادانان! شما مي دانيد با چه كساني مي جنگيد؟! اينان شجاعان و دلاوران كوفه هستند! شما با كساني مي جنگيد كه خود را آماده ي مرگ ساخته اند! كسي به تنهايي به ميدان آنها نرود، اينها تعدادشان كم


است و زمان كوتاهي باقي خواهند ماند، بخدا سوگند اگر آنها را سنگباران كنيد، كشته خواهند شد!!

عمر بن سعد گفت: راست گفتي، رأي تو صحيح است، كسي را بفرست تا به سپاهيان كوفه بگويد كه به تنهايي به ميدان آنان نرود [1] .

امام عليه السلام در اين هنگام دست بر محاسن گرفت و گفت: خدا بر قوم يهود آنگاه خشم گرفت كه براي او فرزند قائل شدند، و بر امت مسيح آن هنگام كه او را يكي از سه خداي خود دانستند، و بر زرتشتيان وقتي كه بندگي ماه و خورشيد پذيرفتند، و غضب خدا اينك به نهايت رسيد درباره ي اين قوم كه بر كشتن پسر دختر پيغمبر خود يكدل و يكزبان متفق شدند! بخدا قسم آنچه از من مي خواهند، اجابت نخواهم كرد تا آنكه در خون خود آغشته به لقاي پروردگار نائل شوم [2] .


پاورقي

[1] ارشاد شيخ مفيد 2/103.

[2] الملهوف 42.