يك شب مهلت براي راز و نياز
پس عباس عليه السلام نزد سپاهيان دشمن بازگشت و از آنها شب عاشورا را- براي نماز و عبادت- مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با اين درخواست، مردد بود، و سرانجام از لشكريان خود پرسيد كه: چه بايد كرد؟!
عمرو بن حجاج گفت: سبحان الله! اگر اهل ديلم (كنايه از مردم بيگانه) و كفار از تو چنين تقاضايي مي كردند سزاوار بود كه با آنها موفقت كني!
قيس بن اشعث گفت: درخواست آنها را اجابت كن، بجان خودم سوگند كه آنها صبح فردا با تو خواهند جنگيد.
ابن سعد گفت: بخدا سوگند كه اگر بدانم چنين كنند، هرگز با درخواست آنها موافقت نكنم! [1] .
و عاقبت، فرستاده ي ابن سعد به نزد عباس بن علي عليه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي دهيم، اگر تسليم شديد شما را به نزد عبيدالله بن زياد خواهيم فرستاد! و اگر
سرباز زديد، دست از شما بر نخواهيم داشت [2] .
پاورقي
[1] مقتل الحسين مقرم 212.
[2] ارشاد شيخ مفيد 91 /2.