بازگشت

گرفتاري محمد بن كثير


از داستان رفتن مسلم به خانه ي محمد بن كثير با راهنمائي سعيد بن احنف در كتب مورد اعتماد چيزي نيافتيم ولي مرحوم سپهر صاحب «ناسخ التواريخ» آن را نقل نموده، و براي اينكه كتاب از ذكر آن خالي نباشد، آن را بطور اختصار آورديم.

جاسوسان عبيدالله كه مسلم را سايه وار تعقيب مي كردند، ابن زياد را از جريان امر با خبر كردند و ابن زياد به پسر خود- خالد- مأموريت داد تا شبانه با گروهي از لشكريان، خانه ي محمد بن كثير را به محاصره درآورد و مسلم و محمد بن كثير را دستگير كرده به دارالاماره بفرستد، ولي هنگامي كه خالد خانه ي محمد بن كثير را بازرسي كرد و مسلم بن عقيل را در خانه نيافت، محمد بن كثير و پسرش را دستگير كرد و به دارالاماره برد.

وقتي كه سليمان بن صرد خزاعي و ابي عبيده ثقفي و ورقاء بن عازب از دستگيري محمد بن كثير و فرزندش با خبر شدند، با يكديگر قرار گذاشتند تا سپاهي را فراهم كرده و بر ابن زياد حمله كنند و محمد بن كثير و پسرش را از چنگ او نجات دهند و سپس از كوفه بيرون رفته و به امام عليه السلام بپيوندند.

چون صبح شد، ابن زياد دستور داد تا محمد بن كثير و پسرش را حاضر كنند و پس از دشنام و ارعاب از محمد بن كثير خواست تا او را از مخفيگاه مسلم آگاه سازد و او را تسليم نمايد، و هنگامي كه با خودداري او روبرو شد، دواتي را كه درپيش رو


داشت به طرف محمد بن كثير پرتاب كرد و پيشاني او را شكست، محمد بن كثير دست به قبضه ي شمشير زد تا از خود دفاع كند كه اشراف كوفه او را گرفتند و در ميان او و عبيدالله بن زياد قرار گرفتند، در اين هنگام معقل- جاسوس ابن زياد- به محمد بن كثير حمله كرد و محمد با شمشيري كه در دست داشت او را از پاي درآورد.

عبيدالله كه اوضاع را بدين منوال ديد به غلامانش دستور داد تا به محمد بن كثير حمله كنند، محمد بن كثير كه خود را براي دفاع آماده مي كرد، پايش به مانعي برخورد كرد و بر زمين غلطيد و غلامان ابن زياد ناجوانمردانه او را به شهادت رسانيدند، سپس به فرزندش كه جواني دلاور بود حمله كردند و او را نيز شهيد كردند.

چون اين خبر به مسلم رسيد، خانه ي محمد بن كثير را ترك گفت [1] .


پاورقي

[1] تلخيص از ناسخ التواريخ- حضرت سيدالشهداء 78 /2.