بازگشت

برافراشتن پرچمهاي امان


عبيدالله براي سركوب اين قيام مردمي و نهضت خدايي، دست به نيرنگ ديگري زد و به تني چند از سركرده هاي قوم [1] كه در قصر دارالاماره بسر مي بردند دستور داد تا براي فريب مردم و تنها گذاردن مسلم، پرچمهاي امان را به دست گرفته و مردم ساده دل را كه از كيفر عبيدالله بيمناك بودند، امان دهند، و او براي اينكه در قصر دارالاماره بي يار و ياور نماند باقي افراد را در نزد خود نگاه داشت [2] .

كثير بن شهاب- كه از كارگزاران حكومتي بود- تا بهنگام غروب با ياران مسلم سخن گفت و سرانجام موفق شد كه آنان را از ادامه ي مبارزه باز دارد و آنان را از اطراف


مسلم بن عقيل پراكنده سازد.

تأثير نيرنگهاي عبيدالله براي از هم پاشيدن اين نيروي عظيم مقاومت مردمي بحدي بود كه مادر به سراغ فرزند يا برادرش مي آمد و دست او را مي گرفت و مي گفت كه: فردا سپاهيان يزيد از شام به كوفه مي رسند و اين گروه را در آتش خشم خود خواهند سوخت، به خانه ات برگرد! و هر كس هر كه را مي شناخت از ميان جمعيت بيرون مي برد و او را به خيال خود از خطر حتمي نجات مي داد بطوري كه هنوز سياهي شب كوفه را فرانگرفته بود كه آن جمعيت انبوه متفرق شدند و مسلم بن عقيل را تنها گذاشتند! [3]

و بالاخره عبيدالله با پنجاه هزار نفر از اشراف كوفه و يارانش كه از بيم جان به قصر دارالاماره پناه برده بودند موفق شدند در ظرف چند ساعت چهار هزار مرد مبارزي را كه به رهبري مسلم بن عقيل عليه حكومت يزيد قيام كرده بودند به خانه هايشان برگردانند!! و بجز سيصد نفر از آن حمعيت انبوه، همه را بفريبند!!

احنف بن قيس در مود اهل كوفه گفته است: شما مردان كوفه، در حكم زني هستيد كه هر روز شويي طلب مي كند! [4]


پاورقي

[1] اين افراد عبارت بودند از: محمد بن اشعث، قعقاع ذهلي، شبث بن ربعي تميمي، حجار بن ابجر سلمي و شمر بن ذي‏الجوشن عامري. و بعضي از همين افراد ابتدا از بالاي قصر با مردم صحبت کرده و آنگاه به زير آمدند و پرچمهاي امان را در دست گرفتند.

[2] بحارالانوار 349 /44.

[3] بحارالانوار 350 /44.

[4] مقتل الحسين مقرم 156.