بازگشت

خطبه ي ابن زياد


عبيدالله پس از دستگيري هاني با جمعي از بزرگان كوفه و مأموران حكومتي به مسجد شهر رفت و به ايراد خطبه پرداخت و در ضمن سخنان خود گفت: اي مردم! از طاعت خدا و طاعت پيشوايان خود غافل نشويد و از اتفاق و اتحاد به اختلاف و جدائي روي نياورديد تا موجبات خواري خود را فراهم نساخته و جان و مال خود را در معرض قتل و تاراج قرار ندهيد! و برادر شما كسي است كه به راستي با شما سخن گفته و از سرانجام كار آگاهتان ساخته است.

هنوز عبيدالله از منبر به زير نيامده بود كه شنيد گروهي فرياد مي زنند: مسلم بن عقيل آمد! مسلم بن عقيل آمد!

عبيدالله از بيم جان فورأ مسجد را ترك گفته و وارد قصر حكومتي خود شد و


دستور داد تا درهاي قصر را بستند.

عبدالله بن حازم مي گويد: من از طرف مسلم بن عقيل مأموريت داشتم تا در قصر عبيدالله به پرس و جو پرداخته و در مورد هاني بن عروه تحقيق كنم كه بر سر او چه آمده است؟ و من اولين كسي بودم كه مسلم بن عقيل را از جريان كار آگاه ساختم و ديدم كه گروهي از زنان قبيله ي مراد فرياد مي زنند كه: يا عبرتاه! يا ثكلاه!

من بر مسلم بن عقيل داخل شدم و او را از دستگيري هاني آگاه ساختم و او به من دستور داد تا يارانش را كه در خانه هاي اطراف محل سكونت او گرد آمده بودند، فراخوانم.

پس ياران مسلم كه تعدادشان حدود چهار هزار نفر بود با شعار «يا منصور امت» [1] اطراف او را گرفتند.


پاورقي

[1] اين شعار براي ترغيب لشکريان به جنگ و غلبه بر دشمن استفاده مي‏شده و مژده‏ي پيروزي و نابودي دشمن رابه همراه داشته است.