بازگشت

رعايت شأن شهدا


ألثامن عشر: ينبغي أن يراعي في ذكر المصائب سيما في غير أيام عاشوراء ما لا يقسي به القلوب و لا يهون به الخطوب كالمصائب الموجعة الفادحة.

حدثني المحدث الفاضل المورخ المتبحر الميرزا هادي الخراساني النجفي أيده الله تعالي. قال رأيت في الطيف كان في صحن أميرالمؤمنين عليه السلام في حجرة من حجراته و جميع الأئمة أو أكثرهم عليهم السلام فيها جالسون و رأيت رجلا من أهل المنير يقرء لهم التعزية و هم يستمعون حتي اذا بلغ الي قوله. قال شمر لسكينة: يا بنت الخارجي رأيت أميرالمؤمنين عليه السلام اشمأز من هذا الكلام و انقبض أشد انقباض واكفهر وجهه الشريف فلما رأيت ذلك أشرت الي الرجل القاري أن اسكت أما تري أميرالمؤمنين عليه السلام و ما حل بساحته المقدسة فقال لي أميرالمؤمنين عليه السلام لم يكن الذي قلت بالأمس أقل من هذا فذكرت أني قرأت مصيبة رأس أبي الفضل من تعليقه علي لبان الفرس فاعتذرت اليه و تبت.

رعايت شأن شهداء

سزاوار و شايسته است كه در ذكر مصائب به ويژه در غير ايام عاشورا شأن شهداء را رعايت كند مطلبي را نگويد كه. قساوت قلوب را باعث گردد و بزرگواريهاي آنان را پائين آورد همانند مطائب دردناك و سوزناك

گفتاري از محدث خراساني:

محدث فاضل و مورخ متبحر ميرزا هادي خراساني نجفي (ايده الله) به من روايت نمود كه در عالم رؤيا ديدم كه در حجره اي از حجرات صحن اميرالمؤمنين (ع) در نجف دارم مجلسي برگزار است و تمام ائمه يا بيشتر آنان نيز حضور دارند يكي از منبريها روي منبر قرار دارد و در مصيبت اهل بيت داد سخن مي دهد و جالسين و حضار نيز گوش مي دهند روضه گوينده تا به اين فراز رسيد كه شمر به سكينه گفت: اي دختر خارجي! ديدم اميرالمؤمنين (ع) از اين كلام اشمئزاز و ناراحتي خاصي، به خود گرفتند و كاملا خود را منقبض نمودند و سيماي مباركشان متغير و دگرگون شد هنگامي كه اين صحنه را ديدم به فرد ذاكر و خواننده گفتم: ساكت شو مگر نمي بيني كه اميرالمؤمنين (ع) به چه حالي افتادند؟ و چگونه وجود مباركشان را دگرگون كرديد علي (عليه السلام) فرمودند آنچه را شما ديروز گفتيد كمتر از اين روضه نبود تلاش كردم به ياد آورم كه ديروز چه گفته ام؟ يك مرتبه به يادم آمد كه ديروز مصيبت سر آقا ابوالفضل (ع) را خوانده ام و گفته ام: سر آن بزرگوار را از سينه ي است آويزان نموده بودند، پس عذر خواهي كردم و توبه نمودم كه ديگر از اين نوع مرثيه ها نخوانده باشم.