بازگشت

حكاية الشيخ التستري


و مما يشهد بجلالة حبيب (قدس الله روحه) ما حكي شيخنا الأجل ألمحدث المتبحر النوري (نور الله مرقده) في كتاب «دار السلام»: قال حدثني العالم الجليل و المعظم النبيل ألشيخ الأعظم الرفيع الشأان اللامع البرهان، كشاف حقايق الشريعة بطرائف البيان لم يطمثهن انس قبله و لا جان ناموس العصر و فريد الدهر ألبدر الأنور شيخ المسلمين ألشيخ جعفر التستري ألمزين بوجوده المبارك في هذه السنة ارض الغري

قال (دام ظله العالي) لما فرغت من تحصيل العلوم الدينية في المشهد الغروي و آن اوان النشر و وجوب الانذار رجعت الي وطني و قمت باداء ما كان علي من اهداء الناس علي تفاوت مراتبهم و لعدم تضلعي بالأثار المتعلقة بالمواعظ و المصائب كنت مكتفيا بأخذ تفسير «الصافي» بيدي علي المنبر و القرائة مه في شهر رمضان و الجمعات «و روضة الشهداء» للمولي حسين الكاشفي (المتوفي 910 ه. ق) [1] في أيام عاشوراء و لم اكن ممن يمكنه الأنذار و الأبكاء بما أودعه في صدري الي أن مضي علي، عام و قرب شهر محرم الحرام فقلت في نفسي ليلة الي متي أكون صحفيا لاافارق الكتاب؟ فقمت أتفكر في تدبير الغناء عنه و الأستقلال في الخطاب، و سرحت بريد فكري في أطراف هذا المقام الي ان سئمت منه و أخذني المنام، فرأيت كأني بأرض كربلاء في ايام نزول المواكب الحسينية فيها، و خيمهم مضروبة و عساكر الأعداء في تجاهم كما جاء في الرواية فدخلت علي فسطاط سيد الأنام أبي عبدالله (عليه السلام) فسلمت عليه فقربني و ادناني و قال لحبيب بن مظهر ان فلانا و أشار الي ضيفنا، أما الماء فلا يوجد عندنا منه شي ء و انما يوجد عندنا دقيق و سمن فقم و أصنع له منهما طعاما و أحضره لديه، فقام و صنع منه شيئا و وضعه عندي و كان معه. قاشوق فأكلت منه لقيمات و أنتبهت و اذا أنا أهتدي الي دقائق و اشارات في المصائب و لطائف و كنايات في آثار الأصائب ما لم يسبقني اليها أحد، و زاد كل يوم الي ان اتي شهر الصيام و بلغت في مقام الوعظ و البيان غاية المرام...» [2] .

و ليعلم انه. قد روي عن حبيب ألحديث ففي البحار قال محمد بن بحر الشيباني فقد روي لنا عن حبيب بن مظاهر الأسدي (بيض الله وجهه) انه. قال للحسين بن علي بن ابيطالب (عليهم السلام) أي شي ء كنتم قبل ان يخلق الله عزوجل آدم (عليه السلام) قال كنا أشباح نور ندور حول عرش الرحمن فنعلم الملائكة، ألتسبيح و التهليل و التمجيد. و لهذا تأويل دقيق ليس هذا مكان شرحه و قد بيناه في غيره...»

و اما ما في كتاب الحج من «جواهر الكلام» عن حبيب بن مظهر قال أبتدأت في طواف الفريضة فطفت شوطا فاذا انسان قد اصاب أنفي فأدماه فخرجت فغسلت ثم جئت فابدأت الطواف فذكرت ذلك لأبيعبد الله (عليه السلام) فقال بئسما صنعت؟ كان ينبغي لك أن تبني ما طفت اليه اما انه ليس عليك شي ء.

فهل هو حبيب بن مظهر الأسدي (رحمة الله) و ابوعبدالله هو الحسين بن علي (عليه السلام) علي احتمال او هو غيره و لا نعرفه و هذا هو الظاهر لأن أباعبدالله اذا اطلق في الحديث فالمراد منه جعفر بن محمد الصادق (صلوات الله عليه) و حبيب بن مظهر الأسدي ما ادركه و الله العالم.

داستاني از مرحوم شيخ جعفر شوشتري

از مواردي كه به جلالت شأن و عظمت مقام حبيب بن مظهر، دلالت دارد رؤيائي است كه شيخ اجل ما محدث متبحر نوري (اعلي الله مقامه و نور الله مرقده) در كتاب «دارالسلام» نقل نموده است و مي گويد: كه شيخ اجل، عالم جليل القدر و اصيل استاد عظيم الشأن كشاف حقايق شريعت، شيخ مسلمين شيخ جعفر شوشتري نقل نمودند در آن سالي كه ديار نجف با وجود مبارك او مزين شده بود ايشان مي گفت: «در ايامي كه از تحصيلات علوم ديني از حوزه علميه نجف، فارغ شدم و دوران نشر احكام و تبليغ تعاليم عاليه ي اسلام فرارسيد، به وطن مألوف خود «شوشتر» بازگشتم و به انجام وظائف ديني و نشر و تبليغ احكام الاهي مبادرت ورزيدم و به هدايت و تبليغ مردم پرداختم و چون تسلط كافي بر مواعظ و مصائب نداشتم از اين رو به كتاب شريف تفسير صافي فيض كاشاني اكتفا مي نمودم آن را به دست مي گرفتم در ماه رمضان و جمعه ها به جاي منبر نوعا از آن تفسير به مردم موعظه مي نمودم و در مورد مصائب و روضه هم از كتاب «روضة الشهداء» [3] تأليف ملاحسين واعظ كاشفي سبزواري (م 910 ه. ق) استفاده مي كردم ولي از كساني نبودم كه انذار و گرياندن نصيب آنان شده باشد و از سينه و از حفظ، مردم را به فيض برسانم تا اين كه يك سال تمام سپري شد و ايام محرم كه نزديك مي شد شبي با آشوب خاطر به خود مي گفتم تا كي وضع به اين منوال بگذرد؟ و تا چه زمان من ملاكتابي باشم و از روي كتاب و نوشته مطلب به مردم القاء نمايم، داشتم در مورد بي نيازي از كتاب و استقلال در حفظ، فكر مي كردم و مي انديشيدم و به هر دري وسيله اي جولان فكر مي دادم تا اين كه از هر وسيله اي نااميد و مأيوس شدم و خوابم گرفت و در حال رؤيا ديدم مثل اين كه در كربلا هستم در آن ايامي كه موكبهاي حسيني به سرزمين كربلا نازل مي شدند، خيمه هاي آنان آماده مي شد و سپاه دشمن در مقابل آنان قرار داشت به آن صورتي كه در تواريخ و مقاتل آمده است من به چادر امام حسين (عليه السلام) وارد شدم به او سلام عرض كردم پس مرا به نزد خود فراخواند و نزديك تر ساخت و رو به حبيب بن مظهر نموده و فرمود كه فلاني (اشاره به سوي من) مهمان ما است پذيرائي كن هر چند آب در خيمه ها يافت نمي شود فقط پيش ما مقداري آرد و روغن وجود دارد بلند شو آن را آماده كن و از هر دو طعامي (قاووت) درست كن و پيش او بياور!

حبيب بلند شد و غذائي از آن دو آماده ساخت و پيش من گذاشت قاشقي هم همراه غذا بود پس چند قاشق از آن غذا خوردم و از خواب بيدار شدم پس از آن چند قاشق و غذاي حسين (ع) بود كه به نكته هاي باريك، و دقائق ظريف و كنايات لطيف پر از راز و رمز در مصيبت خواني رهنمون شدم كه پيش از آن به آن اشارات و لطائف، راه نجسته بودم و هر روز در حال فزوني و تزايد بود تا اين كه ماه مبارك رمضان فرارسيد من در مقام وعظ و بيان به نهايت درجه ي آن رسيدم...» (مقام بلند وعظ و روضه مرحوم شوشتري بي نياز از توصيف و كتاب خصائص حسينيه او بهترين شاهد صدق اين امر و تعبير رؤياي او مي باشد).

اين داستان مي تواند نشانگر مقام و منزلت و موقعيت حبيب بن مظهر در پيشگاه اباعبدالله (ع) باشد.

مؤلف گويد: دانسته شود كه در بحارالأنوار توسط حبيب بن مظهر، حديثي نقل شده است كه گويد به ابي عبدالله (ع) عرض كردم پيش از آن كه خداوند متعال آدم را خلق كند شما پيشوايان معصوم چه بوديد؟

امام (ع) در پاسخ فرمود: ما اشباح نوري بوديم كه در اطراف عرش رحمان، دور مي زنند، به فرشتگان و ملائك تسبيح، تهليل، تمجيد ياد مي داديم...» [4] .

و اما آن حديثي كه از طريق حبيب بن مظهر در كتاب حج جواهر الكلام آمده است كه گويد: در طواف واجب بودم كه چند دور طواف نموده بودم كه فردي از طواف كنندگان با بيني من برخورد نمود و خون از دماغم آمد پس از طواف خارج شدم و دماغ خود را شستم دوباره به مطاف برگشتم و طواف را از ابتداء شروع نمودم و اين موضوع را به امام اباعبدالله (ع) گفتم: امام (ع) فرمود كار خوبي انجام نداده اي بر تو بود كه از آنجا كه طواف را رها نموده اي از همانجا شروع مي كردي ولي اكنون چيزي بر ذمه ي تو نيست...» [5] .

آيا اين فرد همان حبيب بن مظهر اسدي است؟ يا فرد ديگري است ظاهر امر اين است وقتي در روايات و احاديث كلمه «اباعبدالله (ع)» به صورت مطلق و بي قرينه آمده باشد مقصود از آن جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام) مي باشد و حبيب بن مظهر اسدي از كساني نيست كه محضر شريف آن حضرت را درك و دريافت نموده باشد و الله العالم


پاورقي

[1] جديز بالذکر أن روضة الشهداء طبع أخيرا طبعة أنيقة مع تعليقا و تمقديمنا في مکتب «نويد اسلام قم» الناشر لهذا الکتاب المنيف و بينا نقاط قوته و ضعفه و هو کتاب أدبي، تاريخي فاخر مع نقاط ضعيف يوجد في أي کتاب. (المترجم).

[2] رزقني الله تعالي من هذا الاطعام و الأنعام (المترجم).

[3] اين کتاب ادبي نفيس با همه ضعف و قوتي که دارد اخيرا با سعي و کوشش نگارنده از سوي دفتر نشر نويد اسلام قم در 544 صفحه چاپ و منتشر، و در دسترس فضلاء و عاشقان أهل بيت عصمت و طهارت (ع) مي‏باشد.

[4] اين حديث شريف تأويل و تفسير دقيقي دارد که فعلا جاي شرح و تفصيل آن نيست.

[5] که دورهاي طواف او از چهار شوط گذشته بود که. قاعدتا بنا را بر صحت اشواط گذاشته و بقيه را بجا مي‏آورند.