بازگشت

عمرو بن جنادة بن كعب بن حرث انصاري خزرجي


عمرو نوجواني بود كه همراه پدرش و مادرش آمد و بعد از كشته شدن پدرش به دستور مادرش خدمت امام رسيد و اجازه خواست كه به ميدان برود. امام اجازه نداد و او درخواست خودش را تكرار كرد، بنا به روايت ابي مخنف امام حسين (ع) فرمود: اين نوجوان است و پدرش در جنگ كشته شده است و ممكن است مادرش راضي نباشد، نوجوان گفت: به دستور مادرم آمده ام و لذا امام اجازه فرمود و او رهسپار ميدان شد و پس از كشته شدن سر او را از تن جدا كردند و به سوي حسين (ع) انداختند. مادرش آن را گرفت و آن را به مردي زد و او را كشت و به خيمه برگشت و ستون خيمه را كشيد تا با آن بجنگد كه امام (ع) او را برگرداند.