بازگشت

غارت اموال


پس از كشته شدن سيدالشهدا و يارانش، سپاه عبيدالله زياد دست به غارت اموال آن حضرت گشودند و حتي از جامه و زيور زنان درنگذشتند.

امام صادق عليه السلام فرموده است: «مردم بر سر جامه ها و زيور آلات و شتران رفتند و آنها را به غارت بردند. سپس سراغ بار و بنه امام عليه السلام رفتند و زنان براي سلامت جانشان جامه ها را مي كندند و به غارتگران مي دادند تا از شر آنها در امان بمانند. بيشتر لباس ها و زيورآلات و شتران را رحيل بن زهير جعفي، جرير بن معسود حضرمي و أسيد بن مالك حضرمي بردند. ابوالجنوب جعفي، شتري را گرفت و با آن آب مي كشيد و آن را حسين نام نهاد. [1] چپاولگران با بي ادبي تمام دست بردند كه روپوش ها را از دوش زنان بردارند، اما عمر سعد آنها را از اين كار منع كرد؛ و آنان دست برداشتند.

عبدالله بن حسن از قول مادرش فاطمه، دختر امام حسين عليه السلام چنين نقل مي كند: «مردم به چادرهاي ما ريختند. من دختر كوچكي بودم و بر پايم دو خلخال طلا بود. مردي دست دراز كرد و آن خلخال را از پايم مي گشود و مي گريست. گفتم: اي دشمن خدا، چرا مي گريي؟ گفت: چطور نگريم؟ در حالي كه من دختر رسول خدا را غارت مي كنم. پس غارتم مكن. گفت: مي ترسم ديگري بيايد و آنها را بگيرد. پس هر آنچه


در چادرها بود غارت كردند حتي روپوش ها را از دوش ما برمي داشتند!» [2] .

حميد بن مسلم گويد: به علي بن حسين، زين العابدين، رسيدم و ديدم كه بيمار و در بستر افتاده است. در اين هنگام شمر و اوباش همراهش مي گفتند: آيا او را نكشيم. من گفتم: سبحان الله آيا كودكان را هم مي كشيد؟ اين كودك است؛ و به همين ترتيب در برابر هر كس كه بر سر وي مي آمد از او دفاع مي كردم. تا آن كه عمر سعد آمد و گفت: هيچ كس حق ورود بر خيمه هاي زنان و تعرض به اين جوان بيمار را ندارد. هر كس از اموال آنها چيزي برده است بايد بازگرداند. اما به خدا سوگند هيچ كس چيزي را برنگرداند. آنگاه علي بن حسين به من فرمود: «پاداش نيك ببيني اي مرد، به خدا سوگند، خداوند با سخنان تو شري را از من دور كرد.» [3] .

در طبقات ابن سعد ذيل زندگينامه ي امام سجاد آمده است: علي بن حسين در كربلا با پدرش همراه بود و آن هنگام 23 سال داشت. او بيمار و در بستر افتاده بود. پس از كشته شدن امام حسين عليه السلام شمر بن ذي الجوشن گفت: او را بكشيد. اما يكي از همراهانش گفت: سبجان الله، نوجواني بيمار را كه نجنگيده است، چرا بايد كشت؟ به دنبال آن عمر سعد آمد و دستور داد كسي حق تعرض به زنان و آن بيمار را ندارد.


پاورقي

[1] ر. ک. انساب الاشراف، ج 3، ص 204.

[2] امالي صدوق، ص 84، مجلس»31«. بحارالانوار، ج 45، ص 83.

[3] مرأة الزمان، نسخه خطي، ص 95.