شهادت علي اصغر
پس از آن كه [سپاه عبيدالله] اندوه ياران و اهل بيت و فرزندان را بر دل حسين عليه السلام نشاندند و جز خودش و زنان و كودكان و فرزند بيمارش كسي نماند، فرياد برآورد، «آيا كسي هست كه از حرم پيامبر خدا صلي الله عليه و آله دفاع كند؟ آيا هيچ يكتاپرستي هست كه درباره ي ما از خدا بترسد؟ آيا ياري كننده اي هست كه در ياري ما [رضاي] خدا را بجويد؟ آيا هيچ كمك دهنده اي هست كه به خاطر خداوند ما را ياري كند؟»
به دنبال آن فرياد ناله و شيون زنان بلند شد. امام عليه السلام بر در خيمه رفت و فرمود: «كودك شيرخوارم، علي، را بياوريد تا با وي خداحافظي كنم.» كودك را آوردند و حسين عليه السلام او را به دامن گرفت. در اين هنگام حرمله تيري انداخت كه بر گلوي او نشست. امام عليه السلام خون گلوي علي را گرفت و سوي آسمان پاشيد - و چيزي از آن به زمين نرسيد - آنگاه فرمود: «پروردگارا شهادت اين كودك آسان تر از قتل بچه ي شتر صالح نيست.» سپس از اسب فرود آمد و با شمشير گوري كند و جنازه ي خونين كودكش را به خاك سپرد. [1] .
امام عليه السلام پس از خاكسپاري علي اصغر، اين شعر را انشاد فرمودند: [2] .
1- كفر القوم و قدما رغبوا
عن ثواب الله رب الثقلين [3] .
2- قتلوا قدما عليا و ابنه
حسن الخير كريم الطرفين [4] .
3- حنقا منهم و قالوا: أجمعوا
نفتك الان جميعا بالحسين [5] .
4- يا لقوم من اناس رذل
جمعوا الجمع لأهل الحرمين [6] .
5- ثم صاروا و تواصوا كلهم
باجتياحي لرضاء الملحدين [7] .
6- لم يخافوا الله في سفك دمي
لعبيدالله نسل الكافرين [8] .
7- و ابن سعد قد رماني عنوة
بجنود كوكوف الهاطلين [9] .
8- لا لشي ء كان مني قبل ذا
غير فخري بضياء الفرقدين [10] .
9- بعلي الخير من بعد النبي
و النبي القرشي الوالدين [11] .
10- خيرة الله من الخلق ابي
ثم امي فأنا ابن الخيرتين [12] .
11- فضة قد خلقت من ذهب
فانا بن الفضة و ابن الذهبين [13] .
12- من له جد كجدي في الوري
أو كشيخي فأنا ابن القمرين [14] .
13- فاطم الزهراء أمي و ابي
قاصم الكفر ببدر و حنين [15] .
14- عروة الدين علي المرتضي
هادم الجيش مصلي القبلتين [16] .
15- و له في يوم أحد وقعة
شفت الغل بفض العسكرين [17] .
16- ثم بالأحزاب و الفتح معا
كان فيها حتف اهل الفيلقين [18] .
17- في سبيل الله ماذا صنعت
أمة السوء معا بالعترتين [19] .
18- عترة البر التقي المصطفي
و علي القرم يوم الجحفلين [20] .
19- عبدالله غلاما يافعا
و قريش يعبدون الوثنين [21] .
20- و قلي الاوثان لم يسجد لها
مع قريش لا و لا طرفة عين [22] .
21- طعن الابطال لما برزوا
يوم بدر و تبوك و حنين [23] [24] .
موفق بن احمد گويد: آنگاه حسين عليه السلام برخاست، بر اسب خويش سوار شد و در حالي كه شمشيرش را كشيده و دست از جان شسته بود، در برابر مردم ايستاد و اين اشعار را خواند:
1- أنا بن علي الطهر من آل هاشم
كفاني بهذا مفخرا حين افخر [25] .
2- و جدي رسول الله اكرم من مضي
و نحن سراج الله في الارض نزهر [26] .
3- و فاطمة امي ابنة الطهر احمد
و عمي يدعي ذالجناحين جعفر [27] .
4- و فينا كتاب الله أنزل صادعا
و فينا الهدي و الوحي بالخير يذكر [28] .
5- و نحن امان الله في الخلق كلهم
نسر بهذا في الانام و نجهر [29] .
6- و نحن ولاة الحوض نسقي محبنا
بكأس و الحوض للسقي كوثر [30] .
7- فيسعد فينا في القيام محبنا
و مبغضنا يوم القيامة يخسر [31] [32] .
پاورقي
[1] الاحتجاج، طبرسي احمد بن علي، ج 2، ص 25 يادآوري: مؤلف محترم از دو کودک ديگر به نامهاي عبدالله و ابوبکر بن حسين نيز به عنوان کساني که در روز عاشورا به شهادت رسيدهاند ياد کرده است. در حالي که هيچ کدام از مقتلهاي مشهور چنين چيزي را ننوشتهاند. به نظر ميرسد، آنچه موجب شده است تا مؤلف، عبدالله و ابوبکر را کساني جز علياصغر بپندارد، ذکر اين دو نام در منابع تاريخي است. اما با توجه به اين که آن منابع عبدالله و ابوبکر را در رديف علياصغر نياوردهاند، ميتوان چنين نتيجه گرفت که در روز عاشورا تنها يک کودک شيرخوار از امام حسين (ع) به شهادت رسيد که نقلهاي مشهور از او به نام علياصغر ياد کردهاند و کساني نيز او را عبدالله و ديگراني ابوبکرش خواندهاند. بويژه آن که نحوهي شهادت آن کودک در همهي نقلها، بجز اندکي تفاو در جزئيات يکي است. با اين يادآوري، از ترجمهي متن آن دو زندگينامه چشم پوشي گرديد. [مترجم].
[2] الاحتجاج، ج 2، ص 25؛ نيز ر. ک: الفتوح، ج 5، ص 210.
[3] اين قوم کافر شدند و پيش از اين بيزاري جستند از ثواب الله، پروردگار ثقلين.
[4] پيش از اين علي و فرزندش، حسن نيکو خصال را که از سوي پدر و مادر نسبي با کرامت دارد کشتند.
[5] اينان کينه خاندان پيامبر را به دل داشتند و گفتند:اينک بايد همگي حسين را بکشيم.
[6] داد از دست مردم رذلي که جماعت را براي [کشتن] ساکنان مکه و مدينه گرد آوردهاند.
[7] سپس رفتند و يکديگر را سفارش کردند که به خاطر رضاي ملحدان مرا به هلاکت رسانند.
[8] در ريختن خون من براي خاطر عبيدالله، زادهي کافران، از خدا نترسيدند.
[9] و ابنسعد، و سپاهيانش با زور، باران تير را بر سر من فرو باريد.
[10] از من هيچ گناهي پيش از آن سر نزده بود، جز اين که به نور ستارههاي راهنما افتخار ميکردم.
[11] به علي نيکو خصال پس از پيامبر و پيامبري که پدر و مادرش از قريش بوند.
[12] پدر و مادرم هر دو از برگزيدگان خدا بودند، بنابراين من فرزند دو برگزيده هستم.
[13] نقرهاي که از طلا خلق شده است، پس من فرزند نقره و فرزند دو طلا هستم.
[14] در دنيا چه کسي جدي مانند جد من دارد و يا پدري مثل پدرم، پس من فرزند دو ماه هستم؟.
[15] فاطمه زهرا مادر من است و پدرم درهم کوبنده کفر در بدر و حنين است.
[16] ريسمان دين، علي مرتضي، نابود کنندهي سپاه و کسي که به دو قبله نماز گزارده است؛.
[17] جنگ او در روز احد، سينهها را با پراکنده ساختن سپاه شفا بخشيد؛.
[18] سپس هم در روز احزاب و هم غزوهي فتح، اعضاي سپاههاي بزرگ نابود شدند.
[19] امت بد در راه خدا چه کردند جملگي با دو عترت.
[20] عترت مصطفاي نيک و پرهيزگار و علي - آقا و سرور، در روز دو سپاه بزرگ؟.
[21] در بلوغ و جواني خداوند را ميپرستيد، در حالي که قريش بتها را ميپرستيدند؛.
[22] دشمن بتها بود و هرگز حتي يک چشم به هم زدن همراه قريش بر آنها سجده نکرد؛.
[23] هنگامي که قهرمانان به مبارزهاش آمدند، آنان را پاره پاره کرد، در جنگهاي بدر، تبوک و حنين!.
[24] الاحتجاج، ج 2، ص 25. نيز ر. ک. الفتوح، ج 5، ص 210.
[25] من فرزند علي پاکم از آل هاشم و اين افتخار هر گاه بهخواهم افتخار کنم مرا بس است.
[26] جد من رسول الله است، گراميترين گذشتگان؛ و ما چراغهاي خداونديم که در زمين ميتابيم.
[27] مادرم فاطمه است، دختر احمد پاک؛ و عمويم جعفر است، صاحب دو بال.
[28] کتاب خدا در روز روشن دربارهي ما نازل شد؛ و هدايت و وحي دربارهي ما به نيکي ياد ميگردد.
[29] ما امان خداونديم در ميان همهي مردم؛ و اين را پنهان و آشکار نزد همگان ميگوييم.
[30] ما صاحب حوض کوثريم و دوستان خويش را با جام مينوشانيم و آن حوض براي نوشانيدن پايانناپذير است.
[31] هر آن دوستي که به خاطر ما قيام کند سعادتمند ميگردد و آن کس که ما را دشمن ميدارد، در قيامت زيان ميبيند.
[32] نيز ر. ک. فتوح، ابناعثم، ج 5، ص 213؛ مناقب آل ابيطالب، ج 3، ص 224. مقتل الحسين هيثمي در کتاب الصواعق، ص 116؛ الاتحاف، شبراوي، ص 16.