بازگشت

مبارزه أبي شعثاء، عمر بن خالد، جابر بن حارث، سعد و مجمع پسران عبدالله


ابي شعثاء كندي از قبيله ي بني بهدله بود. وي كه تيراندازي ماهر بود، پيش روي امام حسين دو زانو نشست و صد تير انداخت كه جز پنج تاي آن به خطا نرفت. وي هنگام تيراندازي مي گفت: «من از بني بهدله ام، از قهرمانان عرجله ام.»، و امام حسين عليه السلام مي فرمود: «خداوندا، تير او را به هدف بنشان و پاداش او را بهشت قرار ده.» چون تيراندازي اش پايان يافت، برخاست و گفت: «جز پنج تاي آنها به خطا نرفت، يقين دارم كه پنج تن را كشته ام.»

وي در زمره ي نخستين شهدا بود و در آن روز اين رجز را مي خواند:



أنا يزيد و أبي مهاصر

أشجع من ليث بغيل خادر



يا رب اني للحسين ناصر

و لابن سعد تارك و هاجر [1] .


وي از كساني بود كه همراه عمر سعد به جنگ امام حسين عليه السلام آمده بود، اما چون ديد كه شرايط آن حضرت را نپذيرفتند، نزد ايشان رفت و پيكار كرد تا كشته شد.

اما عمر بن خالد صيداوي و جابر بن حارث سلماني و سعد، غلام عمر بن خالد و مجمع بن عبدالله عائذي از كساني بودند كه در ساعت هاي آغازين جنگ به ميدان رفتند و شمشير كشيدند و خود را به قلب دشمن زدند. دشمن آنان را به محاصره درآورد و نزديك بود كه ارتباط آنها را با يارانشان قطع كند. اما عباس بن علي عليه السلام حمله كرد و آنان را نجات داد. اينان زخمي بازگشتند ولي بار ديگر كه دشمن را نزديك ديدند، با شمشير حمله بردند و آنقدر پيكار كردند تا همگي با هم و در يك جا كشته شدند.


پاورقي

[1] من يزيدم و پدرم ابي‏مهاصر است غرنده‏تر از شير کمين کرده پروردگارا من ياور حسينم و ابن سعد راترک گفته از او بيزاري مي‏جويم.