بازگشت

شهادت نافع بن هلال


نافع بن هلال جملي، اسمش را روي پيكان زهرآلود تيرها مي نوشت و هنگام تيراندازي به دشمن مي گفت: «من جملي هستم، بر دين علي هستم.»

وي پس از كشتن دوازده تن و مجروح ساختن شماري ديگر از سپاه كوفه مورد حمله قرار گرفت و بازوانش شكسته شد و به اسارت درآمد. شمر بن ذي الجوشن و يارانش كشان كشان او را نزد عمر سعد بردند. وي گفت: اي نافع، واي بر تو، اين چه كاري بودي كه با خود كردي؟ گفت: «خداوند از نيت من آگاه است»؛ و در حالي كه خون بر محاسنش جاري بود مي گفت: به خدا سوگند بجز مجروحان دوازده تن از شما را كشته ام؛ و در جنگ با شما هيچ كوتاه نيامده ام و اگر دست و بازويم سلامت مي بود شما توان به اسارت گرفتن مرا نداشتيد. شمر خطاب به عمر سعد گفت: خدا تو را اصلاح گرداند، او را بكش. گفت: تو او را آوردي اگر مي خواهي تو او را بكش. همينكه شمر شمشيرش را كشيد، نافع گفت: به خدا سوگند، اگر تو مسلمان بودي، بر تو گران مي آمد كه خدا را با خون ما ديدار كني،


خداي را سپاس كه مرگ ما را به دست شرورترين آفريدگانش قرار داد.

اما شمر، نافع را كشت و آنگاه به سپاه امام عليه السلام حمله كرد و مي گفت:



خلوا عداة الله خلوا عن شمر

يضربهم بسيفه و لا يفر



و هو لكم صاب و سم و مقر [1] .




پاورقي

[1] اي دشمنان خدا راه شمر را بازبگذاريد، که آنان را با شمشيرش مي‏زند و نمي‏گريزد و او براي شما، چونان زهري کشنده و تلخ است!.