بازگشت

تير باران


عمر سعد، حصين بن تميم را فراخواند و زره پوشان و پانصد تيرانداز را با وي همراه ساخت. اينان رفتند و سپاه امام عليه السلام را از نزديك تيرباران و اسب هايشان را پي كردند؛ و ياران امام عليه السلام پياده ماندند.

ابومخنف نقل مي كند كه ايوب بن مشرح خيواني مي گفت: به خدا سوگند، اسب حر بن يزيد را من پي كردم. تيري به شكم حيوان زدم و اندكي بعد لرزيد و با سر به زمين خورد؛ اما حر بلافاصله از روي اسب بلند شد و چونان شير ژيان، شمشير به دست، اين رجز را مي خواند.



ان تعقروا بي فانا ابن الحر

اشجع من ذي لبد هزبر [1] .



ايوب گويد: ديگر نديدم كه كسي مانند او بجنگد يا حماسه بيافريند.


پاورقي

[1] اگر اسب مرا پي کنيد، من فرزند آزاده‏اي هستم، شجاع‏تر از شير ژيان.