بازگشت

تصميم حبيب بن مظاهر


بلاذري گويد: حبيب بن مظاهر به امام حسين عليه السلام گفت: «تيره اي از چادرنشينان


بني اسد در «نهرين»، نزديك اين جا، منزل دارند. آيا اجازه مي دهيد بروم و آنان را فرابخوانم؟ شايد خدا از طريق ايشان به تو سودي برساند يا جلو زياني را بگيرد.» امام عليه السلام اجازه داد.حبيب نزد آنان رفت و گفت: «من شما را به سربلندي و فضيلت و ثواب بزرگ آخرت فرا مي خوانم. شما را به كمك پسر دختر پيامبرتان فرا مي خوانم كه مظلوم واقع شده است. زيرا كوفيان او را دعوت كرده اند، تا ياري اش كنند. اما اكنون كه آمده است، او را رها كرده براي كشتن او لشكر كشيده اند.» هفتاد تن از مردان قبيله با وي بيرون آمدند. مردي بنام جبلة بن عمرو سوي عمر سعد شتافت و او را از ماجرا آگاه ساخت. عمر سعد ازرق بن حارث صيداوي را با شماري از سواران فرستاد كه ميان آن ها و امام حسين عليه السلام حايل شدند. حبيب نزد امام برگشت و خبر را به آگاهي او رسانيد. حضرت فرمود: «خدا را هزار بار سپاس.» [1] .


پاورقي

[1] المطالب العالية، 326/4؛ بحارالانوار، 386/44؛ الفتوح، 159/5.