بازگشت

مقدمه ي مؤلف


سپاس خداي را - جل جلاله - كه ما را از متمسكان به كتاب و سنت قرار داد؛ و به ما نعمت پيروي از اماماني را بخشيد كه آن ها را از هرگونه پليدي پاك نمود و برگزيده ي جهانيان ساخت و پيشواي شايستگان كرد. همان بزرگواراني كه خداوند بزرگ مزد پيامبري جدشان، محمد مصطفي صلي الله عليه و آله، را دوستي با ايشان قرار داد و فرمود:

«قل لا أسألكم عليه أجرا الا المودة في القربي» [1] .

بگو به خاطر آن (سالت) از شما مزدي نمي خواهم، مگر دوستي خويشاوندان.

اماماني كه از تقديم جانشان به پيشگاه خداي متعال در هيچ شرايطي دريغ نورزيدند و آنچنان كه شايسته است در راه او جهاد كردند و سرزنش هيچ ملامتگري آنان را از راه خدا بازنداشت.

ستايش خداي را كه ما را به شرف پيروي از ايشان سرافراز كرد؛ تا پيوسته با آنان همراه باشيم و در اختيار سكوت يا اقدام به قيام از آن پيشوايان پيروي كنيم. در شادي آنان شاد و در اندوهشان اندوهگين باشيم.

درود خدا بر پيامبر بزرگ اسلام كه برانگيخته شد تا مردم را هدايت كند و خوي ها و منش هاي پسنديده را به آنان بياموزد. همو كه بار سنگين رسالت را چنان كه شايسته


است به دوش كشيد و در اين راه رنج فراوان برد، چنان كه او خود فرمود:

«ما اوذي نبي مثل ما اوذيت» [2] . هيچ پيامبري چونان من آزار نديد.

درود خدا بر خاندان پاكش، مشعل هاي هدايت و اسوه هاي بزرگواري كه مورد ستم قرار گرفتند و در راه خدا، آواره و سرگردان شدند.

به گواهي تاريخ شهادت حسين بن علي عليه السلام يكي از دردناك ترين فاجعه هايي است كه در جهان روي داده است؛ و چشم روزگار همانندش را نديده و هرگز نخواهد ديد. به همين سبب از همان نخستين روزهاي شهادت آن حضرت تاكنون، دانشوران مسلمان و علاقمندان به ثبت رويدادهاي شگفت و مصايب بزرگ و دردناك، به نگارش شهادتنامه و مقتل آن بزرگوار پرداخته اند و ماجراي شهادت او و اسارت خاندانش را شرح و بسط داده اند. [3] اما از آن جا كه ملل اسلامي پيوسته زير سلطه ي امويان و پيروان شان قرار داشته اند، دوستان خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و ديگر آزادانديشان، چنان كه بايد نتوانسته اند، گزارش هاي خود را درباره ي اين فاجعه ي عظيم تدوين كنند. زيرا حكمرانان و زمامداران


ستم پيشه، با تمام توان مي كوشيدند كه اين موضوع به فراموشي سپرده شود و تا آن جا پيش رفتند كه عالمان درباري را وادار كردند تا به حرمت يادآوري اين فاجعه فتوا دهند. كساني كه چيزي در اين باره مي نوشتند مواجبشان قطع مي شد و به زندان و تبعيد محكوم مي گشتند. به هر حال براي نابود ساختن آن آثار از هيچ كوششي دريغ نورزيدند: بسياري از اين آثار سوزانده يا پاره شده اند و يا در خاك مدفون گشته يا به آب افكنده شده اند؛ به طوري هك امروزه از آن كتاب ها، جز نامي باقي نمانده است.

اينك كه اوضاع زمانه دگرگون شده فشار امويان و اموي صفتان از سر مسلمانان كم شده است و مردم مي توانند بيشتر بخوانند و بينديشند و دوست دارند كه از ماجراي شهادت سيدالشهداء عليه السلام براساس منابع كهن و مورد اعتماد آگاه شوند، اين بنده ي ناتوان، شيخ محمدباقر محمودي نيز تصميم گرفت مقتلي بنويسد كه دربردارنده ي نوشته هاي مورخان بزرگ باشد و شواهد و قراين قوي آن را تاييد كند. زيرا اين كار براي خوانندگان دل نشين تر است و آنان را شايق مي سازد و ترديد و گمان را مي زدايد.

اين كتاب كه «عبرت المصطفين» نام گرفته است شامل چند مقدمه، چند فصل و يك خاتمه است. بيش تر مطالب كتاب عينا از چهار مأخذ زير كه از كهن ترين منابع تاريخي به شمار مي آيند و به دست مورخاني چيره دست نگاشته شده اند برگرفته شده است:

1- «مقتل الحسين»، تأليف مورخ نامدار، ابومخنف لوط بن يحيي ازدي، متوفاي سال 175 ق. البته اصل اين كتاب در دست نيست و آنچه در اختيار داريم، گزارش هاي شاگرد وي، هشام بن محمد بن كلبي، متوفاي سال 204 ق است. كتاب كلبي نيز مقتل الحسين نام گرفته است. علاوه بر اين، گزارش هاي ابومخنف به وسيله طبري نيز در ذيل شرح حال حضرت امام حسين در كتاب «تاريخ الرسل و الملوك» نقل شده است.

2- «أنساب الاشراف» تأليف احمد بن يحيي بلاذري متوفاي حدود سال 250 ق. وي شرح حال و مقتل حضرت امام حسين را همراه مطالبي سودمند كه در ديگر منابع كم تر يافت مي شوند آورده است.


3- «الطبقات الكبري» تأليف محمد بن سعد، متوفاي سال 235. اين كتاب در زمره ي منابع اصيل و كهني است كه زندگي نامه امام حسين عليه السلام را آورده است؛ و ما از آن بهره ي بسيار برده ايم.

4- «الاخبار الطوال» تأليف دينوري متوفاي سال 285 ق. [4] .



پاورقي

[1] شوري (40)، آيه‏ي 23.

[2] مسند ابن‏حنبل، 120/3 اصول کافي، کليني، محمد بن يعقوب، 196/2؛ بحارالانوار، مجلسي، محمد باقر 56/39.

[3] از بزرگاني که به ويژه تأليف خود را «مقتل الحسين» نام نهاده‏اند، به دانشوران زير مي‏توان اشاره کرد: اصبغ بن نباته مجاشعي، از ياران امام علي (ع) (وفات: 64 ق) به نظر مي‏رسد که وي نخستين عالمي باشد که تاريخ واقعه‏ي کربلا را تدوين کرده و آن را مقتل الحسين ناميده است؛ جابر بن يزيد جعفي از ياران امام باقر (ع) (وفات: 128 ق)؛ عمار الدهني (وفات: 133 ق) که طبري در ذيل حواث سال 61 ق تاريخش، مقتل الحسين وي را گنجانده است، ابومخنف لوط بن يحيي ازدي (وفات: 170 ق)؛ هشام بن محمد کلبي (متوفاي 205 ق)؛ معمر بن مثني (متوفاي 207 يا 211 ق)؛ نصر بن مزاحم منقري (متوفاي 212 ق)؛ علي بن محمد مدائني (متوفاي 224) واقدي (متوفاي 270)؛ ابن ابي‏الدنيا (متوفاي 274 ق)؛ ابواسحاق ابراهيم بن محمد بن سعيد ثقفي (متوفاي 283)؛ محمد بن زکريا غلابي (متوفاي 298)؛ حافظ بغوي (متوفاي 317)؛ ابواحمد عبدالعزيز بن يحيي جلودي (متوفاي 332)؛ زياد شستري (متوفاي 290 ق)؛ شيخ صدوق محمد بن علي بن حسين فقيه (متوفاي 381)؛ ابوجعفر محمد بن احمد بن يحيي اشعري قمي، نويسنده‏ي کتاب «نوادرالحکمة»؛ محمد بن علي بن فضل بن تمام بن مسکين از فرزندان شهريار اصغر و معاصران شيخ صدوق؛ ابوالحسن محمد بن ابراهيم بن يوسف کاتب؛ سلمة بن خطاب براوستاني ازدورقاني؛ ابوزيد، عروة بن زيد خيواني همداني؛ شيخ الطائفه محمد بن محمد بن حسن طوسي (متوفاي 460). براي آگاهي بيش‏تر در اين زمينه ر. ک: الذريعه ذيل عنوان مقتل.

[4] البته منابع ديگري نيز در اختيار داريم که از آن‏ها نيز گهگاه براي استدلال و يا تأييد مطالب استفاده شده است و عبارتند از: «مقتل الامام الحسين (ع)» به روايت عمار دهني (متوفاي 133 ق) از حضرت امام باقر (ع)، «مقتل الامام الحسين (ع)»، تأليف شيخ صدوق، محمد بن علي بن حسين فقيه؛ «مقتل الحسين» تأليف معلم الامة - محمد بن محمد بن نعمان عکبري - که در ضمن شرح حال امام حسين (ع) در کتاب «الارشاد» وي آمده است؛ و بسيار نزديک به گزارش‏هاي تاريخ طبري و اخبار الطوال دينوري و أنساب الاشراف بلاذري مي‏باشد. با وجود اين، منابع ياد شده را در سلسله‏ي منابع اصلي خود قرار نداده‏ايم. زيرا هدف ما ثبت اين واقعه‏ي مصيبت‏بار از راه‏هاي ديگر است و نه از طريق دانشوران و عالمان شيعه. «مقتل الحسين» ابن عساکر (وفات: 571 ق) که در ضمن شرح حال امام حسين (ع) در کتاب «تاريخ دمشق» وي آمده و خود آن را مقتل نناميده، بلکه در معنا مقتل است. «مقتل الامام الحسين» از ابن‏عديم (متوفاي 606 ق) نيز در کتاب «بغية الطالب» ج 1، ص 570 آمده است. او نيز گزارش‏هايش را مقتل نناميده است ولي در معنا مقتل است. همچنين «مقتل الحسين»، تأليف اخطب خوارزم، موفق بن احمد بن ابي‏سعيد، اسحاق بن مؤيد مکي حنفي) 586 - 484 ق) که در دو مجلد به چاپ رسيده است، و ما در تأليف اين کتاب از آن استفاده کرده ايم.